فیک:زیبایی(part۵)
ویو عصر
ا.ت:یه پیام اومد تو گوشیم بازش کردم و دیدم عهههه سوادو سوجین توی یه گروه منو اد کردن فقط سه نفریم عرررر
سوا:بچه ها بیاین امروز بریم بیرون!
سوجین: سوآ تو هم حوصله داریا من باید بشینم پروژه رو درست کنم
ا.ت:اها راست میگه پروژه فردا باید پروژه رو تحویل بدیم
سوا:اَه ضدحالا!
سوجین و ا.ت:😂😂
گفتم حالا که دوباره برگشتیم اینجا برم دوری بزنم تنهایی
داشتم راه میرفتم که یهو....
(ادامه بدم یا نه گفتم اینجا تمومش کنم)
یه پسره ای با موتور اومد چند نفر هم دنبالش بودن
زمین خیس بود خواست دور بزنه افتاد منم افتادم زمین
ویو تهیونگ
دوباره اون عوضی و دوستاش دنبالم کردن خواستم دور بزنم افتادم که به یه دختره ای خوردم خوشگل بود خیلی زیاد(😂😂)
ا.ت:چیزیتون نشد؟
تیهونگ:نگاهش کردم و دیدم دارن نزدیک میشن فرار کردم اما .......توی این شانس بن بست بود
پسره(اسمی براش پیدا نمیکنم😂)به به اقای تهیونگ نمیخوای پول مارو پس بدی
بعد جمله یه مشت زدن بهش
ویو ا.ت:
اون پسره گفت اقای تهیونگ نمیخوای پول مارو پس بدی من بدهکاره بعد جمله یه مشت زد بهش
منم گوشیمو بر داشتم و صدای آژیر گذاشتم
پسرا:اَه پلیسا
فرار کردن😂😂
خواستم برم که یهو یه نفر در پشتمو گرفت و سمت خودش کشید افتاد تو بغل یکی که دیدم اون پسره س
تهیونگ:چرا کمکم کردی؟
ا.ت:اول که چرا اینجوری منو کشیدی توی بغل خودت دومن دیدم دارن میزننت
تهیونگ:باشه برو
ویو تیهونگ
دختره رفت دیدم میره به مدرسه ای که من ۱ ماه میرفتم اما نمیخوام برم مدرسه
تهیونگ:بهترین موقعه س که مخ دخترو بزنم😂😏
فردا صبح
ویو ا.ت
داشتم با سوجین و سوآ راه میرفتم و بریم مدرسه که
یهو
یه موتوری اومد دیدم موتور همون پسره س
ویو تهیونگ
رفتم توی مدرسه از جذابیتم همه بهم نگاه کردن هه(اعتماد به سقف)
چشمم به دختره افتاد
دوباره قلبم تند زد اما از خودم نشون ندادم
ویو کوک
دیدم دوباره تهیونگ برگشته
کوک:چرا برگشتی؟
تهیونگ:ایششششش خیلی رومُخی
کوک:از تو که ببشتر نیستم
و رفتم
.....
تمام✨
یک پارت تا شرط گذاشتن
ا.ت:یه پیام اومد تو گوشیم بازش کردم و دیدم عهههه سوادو سوجین توی یه گروه منو اد کردن فقط سه نفریم عرررر
سوا:بچه ها بیاین امروز بریم بیرون!
سوجین: سوآ تو هم حوصله داریا من باید بشینم پروژه رو درست کنم
ا.ت:اها راست میگه پروژه فردا باید پروژه رو تحویل بدیم
سوا:اَه ضدحالا!
سوجین و ا.ت:😂😂
گفتم حالا که دوباره برگشتیم اینجا برم دوری بزنم تنهایی
داشتم راه میرفتم که یهو....
(ادامه بدم یا نه گفتم اینجا تمومش کنم)
یه پسره ای با موتور اومد چند نفر هم دنبالش بودن
زمین خیس بود خواست دور بزنه افتاد منم افتادم زمین
ویو تهیونگ
دوباره اون عوضی و دوستاش دنبالم کردن خواستم دور بزنم افتادم که به یه دختره ای خوردم خوشگل بود خیلی زیاد(😂😂)
ا.ت:چیزیتون نشد؟
تیهونگ:نگاهش کردم و دیدم دارن نزدیک میشن فرار کردم اما .......توی این شانس بن بست بود
پسره(اسمی براش پیدا نمیکنم😂)به به اقای تهیونگ نمیخوای پول مارو پس بدی
بعد جمله یه مشت زدن بهش
ویو ا.ت:
اون پسره گفت اقای تهیونگ نمیخوای پول مارو پس بدی من بدهکاره بعد جمله یه مشت زد بهش
منم گوشیمو بر داشتم و صدای آژیر گذاشتم
پسرا:اَه پلیسا
فرار کردن😂😂
خواستم برم که یهو یه نفر در پشتمو گرفت و سمت خودش کشید افتاد تو بغل یکی که دیدم اون پسره س
تهیونگ:چرا کمکم کردی؟
ا.ت:اول که چرا اینجوری منو کشیدی توی بغل خودت دومن دیدم دارن میزننت
تهیونگ:باشه برو
ویو تیهونگ
دختره رفت دیدم میره به مدرسه ای که من ۱ ماه میرفتم اما نمیخوام برم مدرسه
تهیونگ:بهترین موقعه س که مخ دخترو بزنم😂😏
فردا صبح
ویو ا.ت
داشتم با سوجین و سوآ راه میرفتم و بریم مدرسه که
یهو
یه موتوری اومد دیدم موتور همون پسره س
ویو تهیونگ
رفتم توی مدرسه از جذابیتم همه بهم نگاه کردن هه(اعتماد به سقف)
چشمم به دختره افتاد
دوباره قلبم تند زد اما از خودم نشون ندادم
ویو کوک
دیدم دوباره تهیونگ برگشته
کوک:چرا برگشتی؟
تهیونگ:ایششششش خیلی رومُخی
کوک:از تو که ببشتر نیستم
و رفتم
.....
تمام✨
یک پارت تا شرط گذاشتن
۳.۲k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.