Miracle part 18
مین هی خودش رو عقب کشید و گفت
مین هی : ولی من دوست ندارم
تهیونگ : میدونم…ولی بالاخره تو رو عاشق خودم میکنم
مین هی : از کجا آنقدر مطمئنی ؟!
تهیونگ : چون میدونم هیچ جوره از دستت نمیدم…برات تلاش میکنم و به دستت میارم
تهیونگ از اتاق خارج شد ولی مین هی هنوز توی فکر حرف های تهیونگ بود…
…..
جونگ کوک از تمرین دست کشید و روی صندلی نشست…ذهنش درگیر بود و نمیتونست روی رقص تمرکز کنه…ذهنش درگیر اون دختر بود…دختری که قلبش رو تصاحب کرده بود…الان دیگه متوجه شده بود که عاشق اون شده…و حسی که بهش داره چیزی جز عشق نیست…دلش می خواست دوباره اون دختر رو ببینه…دلش برای اون دختر تنگ شده بود و بی قراری اون رو میکرد…
جونگ کوک آروم زمزمه کرد
جونگ کوک : حالا چطوری ببینمش ؟!
که فکری به ذهنش رسید و سریع گوشیش رو از جیبش بیرون آورد…
…..
جیهوپ آروم کنار گوش جیمین زمزمه کرد
جیهوپ : جونگ کوک داره چیکار میکنه ؟!...از اون موقع هست که اونجا نشسته و داره توی گوشیش رو نگاه میکنه
جیمین هم متقابلا کنار گوش جیهوپ زمزمه کرد
جیمین : نمیدونم هیونگ…منم برام سواله که داره چیکار میکنه !
جیمین و جیهوپ کنار جونگ کوک رفتند تا ببینند جونگ کوک داره با گوشیش چیکار میکنه که جیمین با تعجب پرسید
جیمین : جونگ کوک داری فرم مدرسه دخترانه رو نگاه میکنی ؟!
جیهوپ : یعنی آنقدر دلت برای مدرسه تنگ شده ؟!
جونگ کوک هیچی نگفت و روی کارش تمرکز کرد که یهو با دیدن لباس فرم مدرسه ای که شبیه به لباس می یونگ بود خوشحال از جاش بلند شد و با صدای بلند گفت
جونگ کوک : پیداش کرد
جیمین و جیهوپ متعجب به جونگ کوک خیره شدند که جونگ کوک برگشت و از اونا سوال کرد
جونگ کوک : شما میدونید مدرسه … کی تعطیل میشه ؟
جیمین و جیهوپ به معنا نه سری تکون دادند که جونگ کوک سریع از جاش بلند شد و از اتاق خارج شد…جیمین و جیهوپ متعجب به در اتاق خیره شده بودند
جیهوپ : تو میدونی چش شده بود ؟!
جیمین : نه
#فیک
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
مین هی : ولی من دوست ندارم
تهیونگ : میدونم…ولی بالاخره تو رو عاشق خودم میکنم
مین هی : از کجا آنقدر مطمئنی ؟!
تهیونگ : چون میدونم هیچ جوره از دستت نمیدم…برات تلاش میکنم و به دستت میارم
تهیونگ از اتاق خارج شد ولی مین هی هنوز توی فکر حرف های تهیونگ بود…
…..
جونگ کوک از تمرین دست کشید و روی صندلی نشست…ذهنش درگیر بود و نمیتونست روی رقص تمرکز کنه…ذهنش درگیر اون دختر بود…دختری که قلبش رو تصاحب کرده بود…الان دیگه متوجه شده بود که عاشق اون شده…و حسی که بهش داره چیزی جز عشق نیست…دلش می خواست دوباره اون دختر رو ببینه…دلش برای اون دختر تنگ شده بود و بی قراری اون رو میکرد…
جونگ کوک آروم زمزمه کرد
جونگ کوک : حالا چطوری ببینمش ؟!
که فکری به ذهنش رسید و سریع گوشیش رو از جیبش بیرون آورد…
…..
جیهوپ آروم کنار گوش جیمین زمزمه کرد
جیهوپ : جونگ کوک داره چیکار میکنه ؟!...از اون موقع هست که اونجا نشسته و داره توی گوشیش رو نگاه میکنه
جیمین هم متقابلا کنار گوش جیهوپ زمزمه کرد
جیمین : نمیدونم هیونگ…منم برام سواله که داره چیکار میکنه !
جیمین و جیهوپ کنار جونگ کوک رفتند تا ببینند جونگ کوک داره با گوشیش چیکار میکنه که جیمین با تعجب پرسید
جیمین : جونگ کوک داری فرم مدرسه دخترانه رو نگاه میکنی ؟!
جیهوپ : یعنی آنقدر دلت برای مدرسه تنگ شده ؟!
جونگ کوک هیچی نگفت و روی کارش تمرکز کرد که یهو با دیدن لباس فرم مدرسه ای که شبیه به لباس می یونگ بود خوشحال از جاش بلند شد و با صدای بلند گفت
جونگ کوک : پیداش کرد
جیمین و جیهوپ متعجب به جونگ کوک خیره شدند که جونگ کوک برگشت و از اونا سوال کرد
جونگ کوک : شما میدونید مدرسه … کی تعطیل میشه ؟
جیمین و جیهوپ به معنا نه سری تکون دادند که جونگ کوک سریع از جاش بلند شد و از اتاق خارج شد…جیمین و جیهوپ متعجب به در اتاق خیره شده بودند
جیهوپ : تو میدونی چش شده بود ؟!
جیمین : نه
#فیک
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
۴۷.۸k
۱۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.