اگر چه چشمِ تری زیر آن قدم داریم
اگر چه چشمِ تری زیر آن قدم داریم
دوباره مثل دو چشمت هوای غم داریم
نگاهِ فاطمه ما را رعیتت کرده
هزار شکر که ما نسبتی به هم داریم
دوباره مادرتان چای روضه را دم کرد
دوباره بین حسینیه و تو دم داریم
دوباره وقتِ زمین خوردنِ تو آمده است
دوباره یک دهه غم های پشتِ هم داریم
تو بوی کرب و بلا می دهی... بیا بنشین
تو شالِ خاکی و ما حسرتِ حرم داریم
از آن زبانِ مقدس از آن لبانِ کبود
امید گفتنِ یک بار نوکرم داریم
برای آنکه بسوزیم شعله می خواهیم
برای آنکه بمیریم گریه کم داریم
بیا به خاطر ام البنین بده اذنی
که کشته گانِ شب روضه ی علمداریم
دوباره مثل دو چشمت هوای غم داریم
نگاهِ فاطمه ما را رعیتت کرده
هزار شکر که ما نسبتی به هم داریم
دوباره مادرتان چای روضه را دم کرد
دوباره بین حسینیه و تو دم داریم
دوباره وقتِ زمین خوردنِ تو آمده است
دوباره یک دهه غم های پشتِ هم داریم
تو بوی کرب و بلا می دهی... بیا بنشین
تو شالِ خاکی و ما حسرتِ حرم داریم
از آن زبانِ مقدس از آن لبانِ کبود
امید گفتنِ یک بار نوکرم داریم
برای آنکه بسوزیم شعله می خواهیم
برای آنکه بمیریم گریه کم داریم
بیا به خاطر ام البنین بده اذنی
که کشته گانِ شب روضه ی علمداریم
۱.۲k
۱۱ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.