P:5
P:5
ات: داشتم صبحانه میخوردم ک با چیزی ک گف اب پرتقال پرید ت گلوم
مامانات: نمیری بیا این ابو بخور😐
ات: چی مامان میفهمی چی میگی عمرا با تهیونگ برم مهمونی(دلتم بخواد👺)
مامانات: دخترم زشته باید با پسر کیم بری مهمونی
ات:پوففففف باشع من سیر شدم مرسی
مامانات:نوش جونت..رفتم طبقه بالا با گوشیم ور رفتم ک دیدم ی تماس از تهیونگ اومد جواب دادم
تهیونگ:الو ات سلام چطوری:
ات: سلام خوبم ته
تهیونگ: اومدم بگم مهمونی سالت 7
ات: من چرا باید بیام؟
تهیونگ: ات لطفا ت باید نقش دوست دخترمو بازی کنی
ات:چییییییی!
تهیونگ: اییی گوشم میگم باید نقش بازی کنی جلو این دختر خاله سلیطم
ات: پوفف باشع
تهیونگ: منتظرتم بادیگارد میفرستم دنبالت لباس باز هم نپوش ارایش غلیظ نکن
ات:من... قعط کرد😐خب کلی وقت داشتم تا ساعت 7 پا شدم رفتم سم کمدم داشتم دنبال لباس میگشتم هیچ کدومشون مورد پسندم نبود ی چشمم خورد ب ی لباسی ک گوشهی کمد پرت شدع بود ورش داشتم ی لباس نسبتا کوتاه و مشکی بود همین خوبع لباسامو گذاشتم ت کمد و رفتم ی دوش ۲۰ مینی گرفتم در اومدم موهامو با شسوار خشک کردم و ی ارایش ملایکم کردم ی عطر زدم موهام شونه کردم و رفتم لباسامو پوشیدم کفشمو پوشیدم کیفمو برداشتم رفتم پایین مامانات: خوش بگذره خنده*
ات: یا مامان خنده* از مامانم خداحافظی کردم و رفتم بیرون بادیگارد درو برام باز کرد و ب سمت مهمونی حرکت کردیم پیاده شدم وارد مهمونی شدم که...
خماری🗿
شرطا
لایک:100
شوخی کردم همون 5 تا لایکلع🗿🤝🏻
ات: داشتم صبحانه میخوردم ک با چیزی ک گف اب پرتقال پرید ت گلوم
مامانات: نمیری بیا این ابو بخور😐
ات: چی مامان میفهمی چی میگی عمرا با تهیونگ برم مهمونی(دلتم بخواد👺)
مامانات: دخترم زشته باید با پسر کیم بری مهمونی
ات:پوففففف باشع من سیر شدم مرسی
مامانات:نوش جونت..رفتم طبقه بالا با گوشیم ور رفتم ک دیدم ی تماس از تهیونگ اومد جواب دادم
تهیونگ:الو ات سلام چطوری:
ات: سلام خوبم ته
تهیونگ: اومدم بگم مهمونی سالت 7
ات: من چرا باید بیام؟
تهیونگ: ات لطفا ت باید نقش دوست دخترمو بازی کنی
ات:چییییییی!
تهیونگ: اییی گوشم میگم باید نقش بازی کنی جلو این دختر خاله سلیطم
ات: پوفف باشع
تهیونگ: منتظرتم بادیگارد میفرستم دنبالت لباس باز هم نپوش ارایش غلیظ نکن
ات:من... قعط کرد😐خب کلی وقت داشتم تا ساعت 7 پا شدم رفتم سم کمدم داشتم دنبال لباس میگشتم هیچ کدومشون مورد پسندم نبود ی چشمم خورد ب ی لباسی ک گوشهی کمد پرت شدع بود ورش داشتم ی لباس نسبتا کوتاه و مشکی بود همین خوبع لباسامو گذاشتم ت کمد و رفتم ی دوش ۲۰ مینی گرفتم در اومدم موهامو با شسوار خشک کردم و ی ارایش ملایکم کردم ی عطر زدم موهام شونه کردم و رفتم لباسامو پوشیدم کفشمو پوشیدم کیفمو برداشتم رفتم پایین مامانات: خوش بگذره خنده*
ات: یا مامان خنده* از مامانم خداحافظی کردم و رفتم بیرون بادیگارد درو برام باز کرد و ب سمت مهمونی حرکت کردیم پیاده شدم وارد مهمونی شدم که...
خماری🗿
شرطا
لایک:100
شوخی کردم همون 5 تا لایکلع🗿🤝🏻
۳۵.۹k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.