PART ²¹
𝑳𝒐𝒗𝒆 𝒐𝒇 𝒔𝒆𝒗𝒆𝒏 𝒑𝒆𝒐𝒑𝒍𝒆
جیمین: میدونم اینی که میخوام بگم یکم خود خواهانَس ولی تو هرکی رو که انتخاب کردی صبر میکنیم که به سن قانونی برسی.
ا/ت: پس....
راوی: یونگی حرف ا/تو قطع کرد وگفت.
یونگی: آره پس یکی از ما رو انتخاب کن الان.
ا/ت: من از یه چیز میترسم.
اعضا: چی
ا/ت: همون طور که گفتم من همتونو دوس دارم و دلم نمیخواد که اتفاقی براتون بیوفته.
من میترسم که اگه باهاتون باشم شما هیت بگیرید.
جیهوپ: مطمئن باش که ارمیا درک میکنن.
راوی: دوباره فضای خونه ساکت شد و پسرا به ا/ت التماسانه نگا میکردن. مخصوصا کوک که اگه ا/ت همین الان انتخابشو نمیگفت پوست دستشو میکند.
ا/ت: ....
جین: ا/ت میدونم سخته ، تو بایس داری تو گروه ما؟
ا/ت: اوهوم.
جین: خب
ا/ت: بایس من....
تهیونگ: راحت باش ، میدونی الان هر کدوم از ما اینجا یه شانس مثبت داریم یه شانس منفی. ما هرکدوم که انتخاب نشدیم به انتخابت احترام میزاریم و بازم همچنان دوستت داریم.
ا/ت: میتونیم بعدش بازم باهم دوست باشیم؟
تهیونگ: البته که میتونیم ، ما همیشه دوست داریم حتی بعد انتخابت.
ا/ت: کوک تو منو دوس داری؟
کوک: بیش تر از اونی که فکرشو بکنی.
ا/ت: پس...
کوک: ازت ممنونم فرشته من.
راوی: بقیه اعضا ناراحت شدن ولی بوروز ندادن چون به ا/ت قول دادن که بعد انتخابش ناراحت نشن.
کوک جوری ا/تو بغل کرده بود که اعضا هم برای کوک نگران شدن هم برای ا/ت.
جین: کوک بخیه هات.
کوک: اخخخ ، راست میگی.
ا/ت: بخیه؟
راوی: کل ماجرا رو برای ا/ت تعریف کردن.
............................
راوی: بعد چند سال وقتی که ا/ت به سن قانونی رسید با کوک ازدواج کرد.
ارمیا بر خلاف نظر ا/ت خیلی خوش حال شدن و برای کوک و ا/ت آرزوی خوش بختی کردن.
بقیه اعضا هم با اینکه دیوانه وار عاشق ا/ت بودن سعی کردن عشقشون نسبت به ا/تو از بین ببرن و دوستای صمیمی باهم باشن.
•پایان•
▪︎عشق هفت نفره▪︎
◇بچه ها کامنت یادتون نره◇
جیمین: میدونم اینی که میخوام بگم یکم خود خواهانَس ولی تو هرکی رو که انتخاب کردی صبر میکنیم که به سن قانونی برسی.
ا/ت: پس....
راوی: یونگی حرف ا/تو قطع کرد وگفت.
یونگی: آره پس یکی از ما رو انتخاب کن الان.
ا/ت: من از یه چیز میترسم.
اعضا: چی
ا/ت: همون طور که گفتم من همتونو دوس دارم و دلم نمیخواد که اتفاقی براتون بیوفته.
من میترسم که اگه باهاتون باشم شما هیت بگیرید.
جیهوپ: مطمئن باش که ارمیا درک میکنن.
راوی: دوباره فضای خونه ساکت شد و پسرا به ا/ت التماسانه نگا میکردن. مخصوصا کوک که اگه ا/ت همین الان انتخابشو نمیگفت پوست دستشو میکند.
ا/ت: ....
جین: ا/ت میدونم سخته ، تو بایس داری تو گروه ما؟
ا/ت: اوهوم.
جین: خب
ا/ت: بایس من....
تهیونگ: راحت باش ، میدونی الان هر کدوم از ما اینجا یه شانس مثبت داریم یه شانس منفی. ما هرکدوم که انتخاب نشدیم به انتخابت احترام میزاریم و بازم همچنان دوستت داریم.
ا/ت: میتونیم بعدش بازم باهم دوست باشیم؟
تهیونگ: البته که میتونیم ، ما همیشه دوست داریم حتی بعد انتخابت.
ا/ت: کوک تو منو دوس داری؟
کوک: بیش تر از اونی که فکرشو بکنی.
ا/ت: پس...
کوک: ازت ممنونم فرشته من.
راوی: بقیه اعضا ناراحت شدن ولی بوروز ندادن چون به ا/ت قول دادن که بعد انتخابش ناراحت نشن.
کوک جوری ا/تو بغل کرده بود که اعضا هم برای کوک نگران شدن هم برای ا/ت.
جین: کوک بخیه هات.
کوک: اخخخ ، راست میگی.
ا/ت: بخیه؟
راوی: کل ماجرا رو برای ا/ت تعریف کردن.
............................
راوی: بعد چند سال وقتی که ا/ت به سن قانونی رسید با کوک ازدواج کرد.
ارمیا بر خلاف نظر ا/ت خیلی خوش حال شدن و برای کوک و ا/ت آرزوی خوش بختی کردن.
بقیه اعضا هم با اینکه دیوانه وار عاشق ا/ت بودن سعی کردن عشقشون نسبت به ا/تو از بین ببرن و دوستای صمیمی باهم باشن.
•پایان•
▪︎عشق هفت نفره▪︎
◇بچه ها کامنت یادتون نره◇
۶۵.۲k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.