سلام دعوت شدم به یه چالشی که تاحالا هیچ جا نظیرشو ندیدم.ا
سلام دعوت شدم به یه چالشی که تاحالا هیچ جا نظیرشو ندیدم.اینم از الطاف کوردیش فایله عزیزه
خوب همیشه سخته که یکی از خودش از احساساتش از علایقش حرف بزنه.اونم تو فضای مجازی که هیچکس رو اونطور که باید نمیشناسیم.رابطه ها همه تا خاموش شدن نت هست بعد از اون هیچکس از کسی که پشت این صفحه گوشی گفته,خندیده,شادی کرده,بغض کرده,خبر نداره.شاید من و خیلیای دیگه نتونیم بفهمیم بعضیا پشت این صفحه پشت خندها و گریه هاشون چی نهفته.ممکنه بعضی گریه ها دروغی باشه ممکنه بعضی خنده دردناک.
ازخودم بگم
یه دخترم مث خیلی از دخترای سرزمینم ایران.یه دختر خوزستانی ساده.بی ریا.صاف.صافم مث کف دست.انقد صاف که بعضیا بارها تونستن رو احساساتم اسکی کنن.خودم خواستم خودم اجازه دادم. من برای بدترین ادمها هم احترام قائلم.سعی میکنم همه رو با دید مثبت نگاه کنم.بدترین آدمها از نظر من آدم هستن حتی اگه بد باشن.خیلی بدیا دیدم خیلی خوبیا دیدم.خیلی جاها سعی کردم از بدی بگذرم.ببخشم. بخششم واقعا به حدی بوده که کاملا اون بدی رو فراموش میکنم.یادمم نمیاد کی و چرا بهم بدی کرده.خوبیا میمونه.خوبی انقد خوبه که تو ذهنای ناقص هم جاش هک میشه.همیشه سعی کردم بخندم نمیگم شادم منم مث خیلی از شماها دردهایی دارم که فقط مختص خودمه.اما توکلمم دارم.یه خدای مهربون دارم که همیشه چشمم اول به خودشه.نمیگم خیلی دیندارم نه.به اندازه خودم به اندازه رفع نیازم از دین سرم میشه.افراطی نیستم.میخوام متعادل باشم.هرچیزیو درحد اعلا نمیخوام.به کم قانعم.علایق خاص و ساده خودمو دارم.کسی تو زندگیم نیست ولی دنبال کسیم که بتونه منه ناآروم رو آروم کنه.حرف زدن از جنس مخالف سخته ولی من میخوام پیدا کنم مردی رو که عشقم بشه عشقش بشم.دوسش داشته باشم دوسم داشته باشه.نه از روی نیاز جسم.از روی نیاز روح.همه آدمارو دوست دارم.محبتم وسیعه.اگه کسی نیازی بهم داشته باشه درحد توانم به بهترین نحو ممکن خواستشو برآورده میکنم که اغلب نیاز روحی بوده.من همیشه در بدترین شرایط روحی خندیدم.هیچوقت نخواستم دوستی بخاطر لحن ناراحتم ناراحت بشه.هیچوقت نگفتم از دردام که یه وقت احساسات کسیو حتی خیلی کوچولو بلرزونم.خندیدم که اطرافیانم بخندن.بخندن که من از خندشون شاد بشم.
شادی هم داشتم.وای شادی من وقتیه که حال خوش مامان و بابامو ببینم تو این روزگار سخت.شادی وصف ناپذیرم وقتیه که بابایی بزرگم پیشونیمو ببوسه.بهترین حس دنیاست اون لحظه.حاضر نیستم اون بوسه باباییمو با تمام دنیا عوض کنم.نشستن کنار باباییم رو به نشستن پای همه تکنولوژیای روز ترجیح میدم.وقتی پیششم گوشی و نت و تی وی تعطیل.چشم دارم به خنده هاش به حرفاش به خواسته هاش.خیییییییلی عالیییییییه وقتی بگه برام یه لیوان آب بیار و عالی تر اینکه با شوق بهش اون لیوان آب رو بدم.
الان خوب نیستم چون اون خوب نیست.بابایی بزرگم حال نداره مدتیه.نگرانشم ولی توکلم به خداست.
همین دیگه .نخواستم زیاد غمگین بشه ولی ظاهرا بیشتر شبیه درددل شد تا بیوگرافی.خخخخخ ببخشید دیگه دوستان گلم.
#چالش_بیوگرافی_من
خوب همیشه سخته که یکی از خودش از احساساتش از علایقش حرف بزنه.اونم تو فضای مجازی که هیچکس رو اونطور که باید نمیشناسیم.رابطه ها همه تا خاموش شدن نت هست بعد از اون هیچکس از کسی که پشت این صفحه گوشی گفته,خندیده,شادی کرده,بغض کرده,خبر نداره.شاید من و خیلیای دیگه نتونیم بفهمیم بعضیا پشت این صفحه پشت خندها و گریه هاشون چی نهفته.ممکنه بعضی گریه ها دروغی باشه ممکنه بعضی خنده دردناک.
ازخودم بگم
یه دخترم مث خیلی از دخترای سرزمینم ایران.یه دختر خوزستانی ساده.بی ریا.صاف.صافم مث کف دست.انقد صاف که بعضیا بارها تونستن رو احساساتم اسکی کنن.خودم خواستم خودم اجازه دادم. من برای بدترین ادمها هم احترام قائلم.سعی میکنم همه رو با دید مثبت نگاه کنم.بدترین آدمها از نظر من آدم هستن حتی اگه بد باشن.خیلی بدیا دیدم خیلی خوبیا دیدم.خیلی جاها سعی کردم از بدی بگذرم.ببخشم. بخششم واقعا به حدی بوده که کاملا اون بدی رو فراموش میکنم.یادمم نمیاد کی و چرا بهم بدی کرده.خوبیا میمونه.خوبی انقد خوبه که تو ذهنای ناقص هم جاش هک میشه.همیشه سعی کردم بخندم نمیگم شادم منم مث خیلی از شماها دردهایی دارم که فقط مختص خودمه.اما توکلمم دارم.یه خدای مهربون دارم که همیشه چشمم اول به خودشه.نمیگم خیلی دیندارم نه.به اندازه خودم به اندازه رفع نیازم از دین سرم میشه.افراطی نیستم.میخوام متعادل باشم.هرچیزیو درحد اعلا نمیخوام.به کم قانعم.علایق خاص و ساده خودمو دارم.کسی تو زندگیم نیست ولی دنبال کسیم که بتونه منه ناآروم رو آروم کنه.حرف زدن از جنس مخالف سخته ولی من میخوام پیدا کنم مردی رو که عشقم بشه عشقش بشم.دوسش داشته باشم دوسم داشته باشه.نه از روی نیاز جسم.از روی نیاز روح.همه آدمارو دوست دارم.محبتم وسیعه.اگه کسی نیازی بهم داشته باشه درحد توانم به بهترین نحو ممکن خواستشو برآورده میکنم که اغلب نیاز روحی بوده.من همیشه در بدترین شرایط روحی خندیدم.هیچوقت نخواستم دوستی بخاطر لحن ناراحتم ناراحت بشه.هیچوقت نگفتم از دردام که یه وقت احساسات کسیو حتی خیلی کوچولو بلرزونم.خندیدم که اطرافیانم بخندن.بخندن که من از خندشون شاد بشم.
شادی هم داشتم.وای شادی من وقتیه که حال خوش مامان و بابامو ببینم تو این روزگار سخت.شادی وصف ناپذیرم وقتیه که بابایی بزرگم پیشونیمو ببوسه.بهترین حس دنیاست اون لحظه.حاضر نیستم اون بوسه باباییمو با تمام دنیا عوض کنم.نشستن کنار باباییم رو به نشستن پای همه تکنولوژیای روز ترجیح میدم.وقتی پیششم گوشی و نت و تی وی تعطیل.چشم دارم به خنده هاش به حرفاش به خواسته هاش.خیییییییلی عالیییییییه وقتی بگه برام یه لیوان آب بیار و عالی تر اینکه با شوق بهش اون لیوان آب رو بدم.
الان خوب نیستم چون اون خوب نیست.بابایی بزرگم حال نداره مدتیه.نگرانشم ولی توکلم به خداست.
همین دیگه .نخواستم زیاد غمگین بشه ولی ظاهرا بیشتر شبیه درددل شد تا بیوگرافی.خخخخخ ببخشید دیگه دوستان گلم.
#چالش_بیوگرافی_من
۵.۹k
۲۱ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.