فیک جونگکوک پارت ۱۰
یکم شنا کردین و رفتین استراحت
ا/ت:جونگکوک ولی سیکس پک هات خوشگلنا
جونگکوک:خب مارو دست کم نگیرین ا/ت خانم
لیسا:خب بریم یکم ابمیوه و اینا بگیریم؟
همه:باشه
ا/ت:جونگکوک برام موهیتو بگیر
جونگکوک:باشه
باهم خوردین.یه پسر اومد نشست بین تو و جونگکوک
جونگکوک:ببخشید اقا جای اشتباهی نشستید
اقا رو به ا/ت:شما جای اشتباهی نشستید
جونگکوک:ببخشید ولی اون دوست دختر منه.(فامیلتون هم طرف دیگه ی استخر نشسته بودن)
اقا:نه این مال منه(و میخواست به زور لب اش رو بوس کنه که به جای اون زود جونگکوک بوسید.چون چاره ای هم نداشت.
مامانبزرگ ا/ت:استغفرالله
ا/ت:جونگکوک چیکار کردییی؟
جونگکوک:فقط یه بوس کوچولو رو لبای ا/ت
جونگکوک:اقای محترم حالا گورتو گم کن
اقا:میرم ولی کارم باهاتون تموم نشده
جونگکوک:برو برو نبینمت
همه:اوه اوه کاپل های جدیددد
جونگکوک:خاک به سرم جواب مامان باباتو چی بدم ا/ت؟
ا/ت:برو باهاشون صحبت کن
جونگکوک:باشه
جونگکوکرو به مامان باباش :ببینید من مجبور شدم اینکارو بکنم چون ا/ت دوست منه و نمیخوام از این سفر خاطره ی بدی بمونه .و فکر کردم و دیدم من ببوسمش بهتر از اینه که اون مرد هرزه اینکارو بکنه
مامان و باباش:کار خوبی کردی .ازت ممنونیم.
جونگکوک:عامم.خواهش میکنم(دستشو بلند کرد و سرشو خاروند.)
مامانبزرگش:فارسی حرف میزنی؟عه یعنی چی پشم ندارههه؟
جونگکوک:دهنش باز نمیشه.
جونگکوک رفت و نشست پیش ا/ت
■■■■■■■■■■■■
■■■■■■■■■■■■
امیدوارم خوشتون اومده باشه
ا/ت:جونگکوک ولی سیکس پک هات خوشگلنا
جونگکوک:خب مارو دست کم نگیرین ا/ت خانم
لیسا:خب بریم یکم ابمیوه و اینا بگیریم؟
همه:باشه
ا/ت:جونگکوک برام موهیتو بگیر
جونگکوک:باشه
باهم خوردین.یه پسر اومد نشست بین تو و جونگکوک
جونگکوک:ببخشید اقا جای اشتباهی نشستید
اقا رو به ا/ت:شما جای اشتباهی نشستید
جونگکوک:ببخشید ولی اون دوست دختر منه.(فامیلتون هم طرف دیگه ی استخر نشسته بودن)
اقا:نه این مال منه(و میخواست به زور لب اش رو بوس کنه که به جای اون زود جونگکوک بوسید.چون چاره ای هم نداشت.
مامانبزرگ ا/ت:استغفرالله
ا/ت:جونگکوک چیکار کردییی؟
جونگکوک:فقط یه بوس کوچولو رو لبای ا/ت
جونگکوک:اقای محترم حالا گورتو گم کن
اقا:میرم ولی کارم باهاتون تموم نشده
جونگکوک:برو برو نبینمت
همه:اوه اوه کاپل های جدیددد
جونگکوک:خاک به سرم جواب مامان باباتو چی بدم ا/ت؟
ا/ت:برو باهاشون صحبت کن
جونگکوک:باشه
جونگکوکرو به مامان باباش :ببینید من مجبور شدم اینکارو بکنم چون ا/ت دوست منه و نمیخوام از این سفر خاطره ی بدی بمونه .و فکر کردم و دیدم من ببوسمش بهتر از اینه که اون مرد هرزه اینکارو بکنه
مامان و باباش:کار خوبی کردی .ازت ممنونیم.
جونگکوک:عامم.خواهش میکنم(دستشو بلند کرد و سرشو خاروند.)
مامانبزرگش:فارسی حرف میزنی؟عه یعنی چی پشم ندارههه؟
جونگکوک:دهنش باز نمیشه.
جونگکوک رفت و نشست پیش ا/ت
■■■■■■■■■■■■
■■■■■■■■■■■■
امیدوارم خوشتون اومده باشه
۵.۷k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.