پارت ۵ عشق من
رزی : آهان الان میام پیشت جیمین دید داره صدای پا میاد موهاش رو صاف کرد درست کرد دید رزی از اونور حیاط داره میاد سمتش (بچه ها اینجا داره تیک های کوچولو برف میاد) با یک پالتوی سفید پوشیده که خیلی کیوت شده رزی رو که دید وقتی اومد بغلش کرد و گفت جیمین : هر وقت میبینمت احساس آرامش میکنم رزی :واقعا جیمین : آره نمیدونم این چه حسی هستش ولی من دوست دارم بعد رفتن روی صندلی نشستن به حرف زدن از خودشون این یک چیز میگفت اون یک چیز از خودشون میگفتن که جیمین گفت جیمین : رزی میشه چشات رو ببندی رزی : باشه رزی چشاش رو بست جیمین گفت فکر الان باید کار رو تموم کنم بعد اروم لب هاشو گذاشت روی لب های رزی بعد اروم مک میزد بعد از چند لحظه رزی هم همراهیش کرد و جیمین رزی رو انداخت روی خودش یعنی (جیمین دراز کشید روی صندلی و رزی رو انداخت روی خودش تا بهش بچسبه) بعداز ۱۰ دقیقه مک زدن لب های هم جیمین گفت جیمین : هنوزم میخوام ولی اینجا نمیشه رزی : بریم کجا جیمین : ببین من اتاقم خالی هستش کسی هم نمیاد توی اتاقم رزی : یعنی میگی من بیام توی اتاق تو جیمین : آره بعد دستش رو گرفتم گفتم بیا بریم نترس
۴۳.۳k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.