احساس عاشقی🍷💋
احساس_عاشقی🍷💋
#Part6
#یازگی
رسیدیم جلو در خونه اونور ماشین و پارک کردیم و میخواستیم بریم تو که چشمم خورد به خاله سیمگه
یازگی:اع خاله سیمگه
سیمگه:سلام..شما؟
یازگی:منم یازی دختر سوگی خانوم
سیمگه:دخترم یازگی چقدر دلم برات تنگ شده بود
بغلش کردم
یازگی:منم همینطور
وقتی خاله سیمگه بغلم کرد به اونور نگاه کردم داشت به ما نگاه میکرد و لبخند میزد
قشنگ فهمیدم که اون عشق بچگیمع
دو دقیقه بعد
با خاله سیمگه خدافظی کردیم و رفتیم پیش دوستامون
همش چشمم رو اونور بود
دلم درد میکرد و رفتم تو خونه و وارد یه اتاقی شدم و رو تخت یکم دراز کشیدم
چندمین بعد
اونور
رفتم بالا تا ببینم یازگی تو کدوم اتاقه
در یکی از اتاق هارو زدم
یازگی
دراز کشیده بودم و داشتم با گوشیم ور میرفتم که یکی در زد
رفتم در رو باز کردم که یهو...
ادامه دارد...🍷💋
لایک زیبا ✨
اصکی ممنوع ❌️
#آسدور #آسیه #دوروک #سوسعم #عمر #سوسن #آیبر #برک #آیبیکه #یاستول #تولگا #یاسمین #سارپ #جانسو #ملیس_مینکاری #رجب_اوستا #ییعت_کوچاک #لیزگه_جومرت #سوبورجو_یازگی_جوشکون #اونور_سعید_یاران #خواهران_برادران #داستان_یک_شب #بوراک_دنیز #قصه_یک_شب
#Part6
#یازگی
رسیدیم جلو در خونه اونور ماشین و پارک کردیم و میخواستیم بریم تو که چشمم خورد به خاله سیمگه
یازگی:اع خاله سیمگه
سیمگه:سلام..شما؟
یازگی:منم یازی دختر سوگی خانوم
سیمگه:دخترم یازگی چقدر دلم برات تنگ شده بود
بغلش کردم
یازگی:منم همینطور
وقتی خاله سیمگه بغلم کرد به اونور نگاه کردم داشت به ما نگاه میکرد و لبخند میزد
قشنگ فهمیدم که اون عشق بچگیمع
دو دقیقه بعد
با خاله سیمگه خدافظی کردیم و رفتیم پیش دوستامون
همش چشمم رو اونور بود
دلم درد میکرد و رفتم تو خونه و وارد یه اتاقی شدم و رو تخت یکم دراز کشیدم
چندمین بعد
اونور
رفتم بالا تا ببینم یازگی تو کدوم اتاقه
در یکی از اتاق هارو زدم
یازگی
دراز کشیده بودم و داشتم با گوشیم ور میرفتم که یکی در زد
رفتم در رو باز کردم که یهو...
ادامه دارد...🍷💋
لایک زیبا ✨
اصکی ممنوع ❌️
#آسدور #آسیه #دوروک #سوسعم #عمر #سوسن #آیبر #برک #آیبیکه #یاستول #تولگا #یاسمین #سارپ #جانسو #ملیس_مینکاری #رجب_اوستا #ییعت_کوچاک #لیزگه_جومرت #سوبورجو_یازگی_جوشکون #اونور_سعید_یاران #خواهران_برادران #داستان_یک_شب #بوراک_دنیز #قصه_یک_شب
۱۳.۲k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.