هایون: بدو بدو به سمت یون سوک رفتم و بهش خبر رو دادم اون
هایون: بدو بدو به سمت یون سوک رفتم و بهش خبر رو دادم اون یک لبخندی زد اما باز هم استرسش اوج گرفت خب حق داشت چون هنوز خبری از بورام نگرفته بود
یون سوک : خدایا خودت به خواهرم کمک کن اون هنوز خیلی کوچیکه
هایون: الان حدود 6 ساعته که بورام در اتاق عمله و هنوز هیچ خبری ازش نرسیده اما جونگکوک نیم ساعت پیش از اتاق آوردن بیرون و بردنش بخش مراقبت های ویژه هنوز به هوش نیومده اما دکترا میگن به احتمال ۸۰ درصد تا شب به هوش بیاد
یون سوک : دیگه داشتم عصبی میشدم واقعا چرا هنوز از اتاق بیرون نیاوردنش یا حتی یک خبری ازش بهم ندادن نکنه حالش خراب شده تا اینکه چند دقیقه بعد دکتر اومد بیرون
دکتر حالش چطوره
دکتر: خب راستش بیمار به دلیل ضربه محکمی که به سرش خورده دچار خونریزی مغزی شده و خب کمی از خون از طریق بینی به بیرون راه پیدا کرده که این خطر رو کمتر کرده ما در تلاش بودیم که جلوی خونریزی مغزی رو بگیریم که با تلاش ما و قوی بودن خواهرتون بالاخره جلوی خونریزی گرفته شد علاوه بر اون صورتشون هم بر اثر ضربه محکم شکسته بود که الان دکتر ارتوپد داخل اتاق هستن که فکر کنم کارشون داره تموم میشه
اون رو از خودشون بپرسید
یون سوک : یعنی حالش خوب میشه
دکتر : انشاالله که خوب میشه
بلا به دور
یون سوک : ممنون
اوف خدا چرا دکتر بعدی نمیاد آخه خواهر من چه گناهی کرده که دچار این اتفاق بشه
نیم ساعت بعد
دکتر ارتوپد : همراه خانم لی چه کسی هست؟
یون سوک : بله دکتر خودم هستم
دکتر ارتوپد : خب راستش خواهرتون ضربه بسیار سختی به سرشون خورده بود که باعث شکستگی گردن و صورتشون شده بود ما با جا به جایی استخوان های و تراشیدن آنها و قرار دادن آنها در موقعیت مناسب صورتشون رو درمان کردیم و با بخیه و قرار گیری پوست در آن ناحیه مراحل درمان رو تکمیل کردیم که در طول دو هفته الی یک ماه طول میکشه که صورتشون مثل گذشته بشه
یون سوک: یعنی الان خوب شده ؟
دکتر ارتوپد : کامل خوب نشده اما ما از مشکلات جدی جلوگیری کردیم
یون سوک : خیلی ممنونم
دکتر ارتوپد : خواهش میکنم کاری نکردم
هایون: داشتم از جلوی اتاق جونگکوک میرفتم به سمت یون سوک که ببینم حال بورام چطوره که دیدم داره با دکتر صحبت میکنه جولو تر رفتم و تا دکتر رفت ،رفتم پیشش و ازش درمورد حال بورام پرسیدم
بعد از اینکه تعریف کرد بورام رو از توی اتاق عمل بیرون آوردن اون واقعا خیلی ضربه خورده بود کل صورتش باند پیچی شده بود
اون رو بردن به سمت اتاق مراقبت های ویژه که یون سوک همزمان با دیدنش چشاش به اشک اومد و گریه کرد خب حق داشت منم وقتی جونگکوک رو توی اون حال دیدم دست خودم نبود و به گریه افتادم ...
امیدوارم خوشتون اومده باشه ♡
یون سوک : خدایا خودت به خواهرم کمک کن اون هنوز خیلی کوچیکه
هایون: الان حدود 6 ساعته که بورام در اتاق عمله و هنوز هیچ خبری ازش نرسیده اما جونگکوک نیم ساعت پیش از اتاق آوردن بیرون و بردنش بخش مراقبت های ویژه هنوز به هوش نیومده اما دکترا میگن به احتمال ۸۰ درصد تا شب به هوش بیاد
یون سوک : دیگه داشتم عصبی میشدم واقعا چرا هنوز از اتاق بیرون نیاوردنش یا حتی یک خبری ازش بهم ندادن نکنه حالش خراب شده تا اینکه چند دقیقه بعد دکتر اومد بیرون
دکتر حالش چطوره
دکتر: خب راستش بیمار به دلیل ضربه محکمی که به سرش خورده دچار خونریزی مغزی شده و خب کمی از خون از طریق بینی به بیرون راه پیدا کرده که این خطر رو کمتر کرده ما در تلاش بودیم که جلوی خونریزی مغزی رو بگیریم که با تلاش ما و قوی بودن خواهرتون بالاخره جلوی خونریزی گرفته شد علاوه بر اون صورتشون هم بر اثر ضربه محکم شکسته بود که الان دکتر ارتوپد داخل اتاق هستن که فکر کنم کارشون داره تموم میشه
اون رو از خودشون بپرسید
یون سوک : یعنی حالش خوب میشه
دکتر : انشاالله که خوب میشه
بلا به دور
یون سوک : ممنون
اوف خدا چرا دکتر بعدی نمیاد آخه خواهر من چه گناهی کرده که دچار این اتفاق بشه
نیم ساعت بعد
دکتر ارتوپد : همراه خانم لی چه کسی هست؟
یون سوک : بله دکتر خودم هستم
دکتر ارتوپد : خب راستش خواهرتون ضربه بسیار سختی به سرشون خورده بود که باعث شکستگی گردن و صورتشون شده بود ما با جا به جایی استخوان های و تراشیدن آنها و قرار دادن آنها در موقعیت مناسب صورتشون رو درمان کردیم و با بخیه و قرار گیری پوست در آن ناحیه مراحل درمان رو تکمیل کردیم که در طول دو هفته الی یک ماه طول میکشه که صورتشون مثل گذشته بشه
یون سوک: یعنی الان خوب شده ؟
دکتر ارتوپد : کامل خوب نشده اما ما از مشکلات جدی جلوگیری کردیم
یون سوک : خیلی ممنونم
دکتر ارتوپد : خواهش میکنم کاری نکردم
هایون: داشتم از جلوی اتاق جونگکوک میرفتم به سمت یون سوک که ببینم حال بورام چطوره که دیدم داره با دکتر صحبت میکنه جولو تر رفتم و تا دکتر رفت ،رفتم پیشش و ازش درمورد حال بورام پرسیدم
بعد از اینکه تعریف کرد بورام رو از توی اتاق عمل بیرون آوردن اون واقعا خیلی ضربه خورده بود کل صورتش باند پیچی شده بود
اون رو بردن به سمت اتاق مراقبت های ویژه که یون سوک همزمان با دیدنش چشاش به اشک اومد و گریه کرد خب حق داشت منم وقتی جونگکوک رو توی اون حال دیدم دست خودم نبود و به گریه افتادم ...
امیدوارم خوشتون اومده باشه ♡
۷.۴k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.