چند پارتی تهیونگ غریبه ی آشنا p:6 (پارت اخر)
تهیونگ دستاش و گذاشت رو پهلوم و من و بالا پایین میکرد
۲ مین بعد
دیگه ارضا شدم و ازم کشید بیرون و هر دو ولو شدیم رو تخت که گفتم
_ت....هیونگ
×هوم(خسته)
_م...یشه
×بریم حموم؟دلت درد میکنه؟خوبی؟
_آ...آره بریم حموم و خ....وبم
×چرا لکنت گرفتی؟
_د...لم د.....د....رد میکنه
×خب بریم میتونی پاشی؟
_نه کمکم کن
تهیونگ کمکم کرد و پاشدم یهو دلم درد گرفت و افتادم رو تخت
×اتتتتتت خوبییییی
_آوهوم
×بیا بلندت میکنم
تهیونگ من و بلند کرد و برد حموم وان و پر ،رد و نشستیم توش و دلم و ماساژ داد و با حوله اومدیم بیرون میخواستیم لباس عوض کنیم
_برگرد
×منکه دیدمت
_برگرددددددد(داد)
×یا خدا باشه
تهیونگ برگشت اما میفهمیدم زیر زیرکی نگاه ام میکنه عروسک رو تخت و برداشتم و پرتاب کردم سمت کلش
×آخخخخ چتههه وحشی
_وحشی تویی ۸ راند به فاکم دادی
×عه نه بابا میخواستی بهم بگی چیشد
_گگگ(ادامه در آورد )
لباسامون و پوشیدیم و خوابیدیم
۲ ماه بعد
الان ۱ ماهه همش بالا میارم نمیدونم چرا نکنه... نه امکان نداره تهیونگ سر کار بود زنگ زدم بهش
_الو
×سلام زنم
_سل...چی چی؟
×سلام زنم
_میشه اینجوری صدام نکنی
×سلام بیبی
_خوبه ، سلام عزیزم
×کار داشتی
_کی میای؟
×یخورده کارم طول میکشه ساعت ۱۰ چی بود
_هیچی دلم برات تنگ شده
×منم من برم جلسه دارم بایی بیبی
_بای ددی
×واد ت فاخ
_کوک خوب میگه برو خدافظ
×گگگ خدافظ
خب باید تهیونگ و سوپرایز کنم رفتم آزمایشگاه از دکتر بیبی چک
رفتم اومدم خونه دیدم مثبت شد یسسسسسسسسسسسس خیلی هیجان دارم دوباره رفتم آزمایشگاه دوست نداشتم تو آزمایشگاه انجام بدم اون سوالای بیبی چک و پس اومده بودم خونه آها رفتم آزمایشگاه و دکتز از بچه داخل شکمم عکس گرفت(اسم اونجا رو یادم نی 😐😑) عکس و گذاشتم تو کیفم رفتم ی جعبه گرفتم و ی دست لباس نوزاد
ادامه پست بعدی😇
۲ مین بعد
دیگه ارضا شدم و ازم کشید بیرون و هر دو ولو شدیم رو تخت که گفتم
_ت....هیونگ
×هوم(خسته)
_م...یشه
×بریم حموم؟دلت درد میکنه؟خوبی؟
_آ...آره بریم حموم و خ....وبم
×چرا لکنت گرفتی؟
_د...لم د.....د....رد میکنه
×خب بریم میتونی پاشی؟
_نه کمکم کن
تهیونگ کمکم کرد و پاشدم یهو دلم درد گرفت و افتادم رو تخت
×اتتتتتت خوبییییی
_آوهوم
×بیا بلندت میکنم
تهیونگ من و بلند کرد و برد حموم وان و پر ،رد و نشستیم توش و دلم و ماساژ داد و با حوله اومدیم بیرون میخواستیم لباس عوض کنیم
_برگرد
×منکه دیدمت
_برگرددددددد(داد)
×یا خدا باشه
تهیونگ برگشت اما میفهمیدم زیر زیرکی نگاه ام میکنه عروسک رو تخت و برداشتم و پرتاب کردم سمت کلش
×آخخخخ چتههه وحشی
_وحشی تویی ۸ راند به فاکم دادی
×عه نه بابا میخواستی بهم بگی چیشد
_گگگ(ادامه در آورد )
لباسامون و پوشیدیم و خوابیدیم
۲ ماه بعد
الان ۱ ماهه همش بالا میارم نمیدونم چرا نکنه... نه امکان نداره تهیونگ سر کار بود زنگ زدم بهش
_الو
×سلام زنم
_سل...چی چی؟
×سلام زنم
_میشه اینجوری صدام نکنی
×سلام بیبی
_خوبه ، سلام عزیزم
×کار داشتی
_کی میای؟
×یخورده کارم طول میکشه ساعت ۱۰ چی بود
_هیچی دلم برات تنگ شده
×منم من برم جلسه دارم بایی بیبی
_بای ددی
×واد ت فاخ
_کوک خوب میگه برو خدافظ
×گگگ خدافظ
خب باید تهیونگ و سوپرایز کنم رفتم آزمایشگاه از دکتر بیبی چک
رفتم اومدم خونه دیدم مثبت شد یسسسسسسسسسسسس خیلی هیجان دارم دوباره رفتم آزمایشگاه دوست نداشتم تو آزمایشگاه انجام بدم اون سوالای بیبی چک و پس اومده بودم خونه آها رفتم آزمایشگاه و دکتز از بچه داخل شکمم عکس گرفت(اسم اونجا رو یادم نی 😐😑) عکس و گذاشتم تو کیفم رفتم ی جعبه گرفتم و ی دست لباس نوزاد
ادامه پست بعدی😇
۱.۶k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.