پارت اخر
@یونا جون
_بله عزیزم
@میای بریم پیششون
_باشه بریم
بلند شدیم و رفتیم سمتشون و دستمو دور گردن کوک حلقه کردم و گردنشو بوسیدم
+نکن بیبی تمرکزمو به هم میزنی با این کارات(آروم و خنده ریز)
_خیلی خب باشه
+بشین رو پاهام
منم که ازخدا خواسته نشستم رو پاهاش و سرمو رو سینش گذاشتم تا اون راحت تر بتونه بازی کنه....
برش زمانی به روز عروسی
از زبان یونا:
تو آینه داشتم برای آخرین بار خودمو نگاه میکردم دیگه آماده آماده بودم و خیلی خوشگل شده بودم یهو دیدم در اتاق باز شد جونکوک بود که تو چهار چوب در نمایان شد واوووو اینو نگاه چقدر جذاب شده اومد سمتم و کمرمو گرفت و چسپوند به خودش و لبامو بوسید
_چقدر خوشتیپ شدی
+تو هم چقدر خوشگل شدی خب ملکه من حاظری برای همیشه صاحب قلبت خودم بشم
_چرا که نه
بعد دستمو دور بازوش حلقه کردم
_بریم مهمونا منتظرن
+بریم عزیزم
بعد با هم از اتاق زدیم بیرون و از پله ها پایین رفتیم و اون شب شب خیلی خیلی خوبی بود چون هم خیلی بهم خوش گذشت هم من به عشقم رسیدم
end (:
این یکی فیکم خیلی چرت شد ببخشید دیگه خخخخ
_بله عزیزم
@میای بریم پیششون
_باشه بریم
بلند شدیم و رفتیم سمتشون و دستمو دور گردن کوک حلقه کردم و گردنشو بوسیدم
+نکن بیبی تمرکزمو به هم میزنی با این کارات(آروم و خنده ریز)
_خیلی خب باشه
+بشین رو پاهام
منم که ازخدا خواسته نشستم رو پاهاش و سرمو رو سینش گذاشتم تا اون راحت تر بتونه بازی کنه....
برش زمانی به روز عروسی
از زبان یونا:
تو آینه داشتم برای آخرین بار خودمو نگاه میکردم دیگه آماده آماده بودم و خیلی خوشگل شده بودم یهو دیدم در اتاق باز شد جونکوک بود که تو چهار چوب در نمایان شد واوووو اینو نگاه چقدر جذاب شده اومد سمتم و کمرمو گرفت و چسپوند به خودش و لبامو بوسید
_چقدر خوشتیپ شدی
+تو هم چقدر خوشگل شدی خب ملکه من حاظری برای همیشه صاحب قلبت خودم بشم
_چرا که نه
بعد دستمو دور بازوش حلقه کردم
_بریم مهمونا منتظرن
+بریم عزیزم
بعد با هم از اتاق زدیم بیرون و از پله ها پایین رفتیم و اون شب شب خیلی خیلی خوبی بود چون هم خیلی بهم خوش گذشت هم من به عشقم رسیدم
end (:
این یکی فیکم خیلی چرت شد ببخشید دیگه خخخخ
۲۳.۱k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.