پارت دو
بعد از کما رفتم خونه
واقعا خوشحال بودم که موزان کشته شده
*چند روز بعد*
داشتم میرفتم یه سر بیرون که یه دختر رو دیدم
محوش شده بودم
فکر کنم عاشق شدم
خیلی خوشگل بود
رفتم جلو
مویچیرو:سلام
ات:سلام کاری داشتین
مویچیرو:بله *خاروندن سرش*
ات:بفرمایید
مویچیرو:خب (الان باید چی بگم)
که یهو سانمی اومد
سانمی:سلام با ات چیکار داری
مویچیرو:اونو میشناسیش؟
سانمی:خب اره اون با من تو رابطه است
جا خوردم
خداحافظی کردم و رفتم خونه
شب روی تختش
مویچیرو:آخه یعنی چی
من عاشق شدم؟
حس عجیبیه
چیکار کنم
خب اون با سانمیه
واییییییییییی
*فردا*
مویچیرو:سلام
یویچیرو:سلام چرا اومدی اینجا کاری داشتی؟
مویچیرو:آره
یه سوالی داشتم
*بگو
عشق یعنی چی
یویچیرو:خب ببین یه حس عجیبیه خب اگه توی نگاه اول عاشق بشی
قلبت تند تند میزنه و نمیدونی چیکار کنی
مهم نیست اخلاقش چجوری باشه
عشق یه حس طبیعیه
مویچیرو:اها خداحافظ
بقیش برای پارت بعد
سناریو مدرسه ای شروع کنم
ایده بدین برای اون یکی سناریو
نمی دونم چیکار کنم
واقعا خوشحال بودم که موزان کشته شده
*چند روز بعد*
داشتم میرفتم یه سر بیرون که یه دختر رو دیدم
محوش شده بودم
فکر کنم عاشق شدم
خیلی خوشگل بود
رفتم جلو
مویچیرو:سلام
ات:سلام کاری داشتین
مویچیرو:بله *خاروندن سرش*
ات:بفرمایید
مویچیرو:خب (الان باید چی بگم)
که یهو سانمی اومد
سانمی:سلام با ات چیکار داری
مویچیرو:اونو میشناسیش؟
سانمی:خب اره اون با من تو رابطه است
جا خوردم
خداحافظی کردم و رفتم خونه
شب روی تختش
مویچیرو:آخه یعنی چی
من عاشق شدم؟
حس عجیبیه
چیکار کنم
خب اون با سانمیه
واییییییییییی
*فردا*
مویچیرو:سلام
یویچیرو:سلام چرا اومدی اینجا کاری داشتی؟
مویچیرو:آره
یه سوالی داشتم
*بگو
عشق یعنی چی
یویچیرو:خب ببین یه حس عجیبیه خب اگه توی نگاه اول عاشق بشی
قلبت تند تند میزنه و نمیدونی چیکار کنی
مهم نیست اخلاقش چجوری باشه
عشق یه حس طبیعیه
مویچیرو:اها خداحافظ
بقیش برای پارت بعد
سناریو مدرسه ای شروع کنم
ایده بدین برای اون یکی سناریو
نمی دونم چیکار کنم
۴.۳k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.