بخونید...یه نکته راجب فیک توهم
خب خب دوستان....
از اونجا ک بعد از اینکه پارت شیشو اپ کردم و همتون یکم جا خوردید گفتم بیام یه توضیح کوچیکی راجب توهم ا/ت بدم
همونطور ک قطعا دیگه متوجه شدید جونگ کوک مرده...(فین فین)
ولی جونگ کوک توی تصادف نمرد...و ا/ت توی تصادف ب خاطر ضربه ی بد قفسه ی سینش با ماشین(کمربند ببندید)
قلبش اسیب میبینه از اونور سرشم ضربه میبینه...
ولی اوضاع قلبش بدتر بود...ا/ت توی کما بود و جونگ کوک هم نمیتونست ببینه ک ا/ت اینجوری درد میکشه...در واقع ا/ت 3ماه توی کما بود و هر بار جونگ کوک میومد نگاهش میکرد و بازم همون دختر به خواب رفته رو بدون تغییری توی علائم حیاتیش میدید...
اینم باز خودش یه نکتس...
چون ا/.ت تاریخ دقیق تصادف رو نمیدونست ...چون اصلا خبر نداشت ک توی کما بوده ...درسته ...توی این مدت اون توی یه توهم کامل به سر میبرد..
ججونگ کوک قلبشو به ا/ت اهدا میکنه و برای همیشه ترکش میکنه...
اینم چیزیه ک ا/ت فراموش کرده...
اینجا رو دقت کنید...
.
.
ا/ت تا سه ماه بعد از اینکه از کما در میاد بهش میگن ک جونگ کوک قلبشو بهت اهدا کرده و ا/ت از مرگ جونگ کوک ب شدت افسرده ناراحت میشه...و اینجا باید یکم از تخیلتون استفاده کنید...روح جونگکوک تموم این مدت پیش ا/ت بود و هنوز به ارامش نرسیده بود...چون ا/ت اصلا وضع خوبی نداشت...سه ماه بعد از بهوش اومدن ا/ت جونگ کوک دید ک چقدر ا/ت وضع بدی داره و تصمیم گرفت به عنوان یه توهم وارد زندگیش شه... در واقع ا.ت سرش اسیب بدی ندیده بود ....!
این جونگ کوک بود ک با ورود دوباره به زندگیش و شکستن مرز بین دنیای زنده ها و مرده ها باعث شد ک مجازاتشم ببینه
و اون مجازات ا/ت بود...
توهم های دیگه ای ک برای ا/ت ایجاد میشد همش تقصیر جونگکوک بود...چون پا به دنیای زنده ها گذاشته بود و توی ذهن ا/ت رفته بود و این باعث شد تا موجودات شیطانی هم وارد ذهن ا/ت بشن و براش توهم های وحشتناکی بسازن...
جونگ کوک هم نتونست تحمل کنه ک ا/ت اینقدر زجر بکشه...
برای همین تصمیم گرفت ک از زندگیش بره...
برای همین اونو مجبور کرد ک پیش دکتر لیا بره و خوب شه...
6 ماه بعد از دوره های مداوم روانپزشککی دکتر لیا حقیقت رو به ا/ت گفت و ا/ت واقعا ضربه ی شدیدی دید...نمیتونست باور کنه ک جونگ کوک قلبشو به اون اداده و رفته...
به خاطر چند بار خودکشی ناموفقی ک داشته اونو تیو بیمارستان روانی بستری کردن تا حالش بهتر شه و از ایمجا به بعد ادامه ی داستانه....
و من هم کل داستان داشتم اسپویل اخرو میکردم...
اونجا ک کوک قبل از اینکه بگه تا ابد باهات میمونم انشگتاشو به نشونه ی شکستن قول قفل کرد...اونجایی ک از اومدن به مکان های شلوغ یا حتی مطب دختر اجتناب میکرد...
و ا/ت ک دیگه نمیتونست افکار جونگ کوک رو از توی چشماش حدس بزنه ....
هنوز یکی دوپارت اشکی مونده ....
از اونجا ک بعد از اینکه پارت شیشو اپ کردم و همتون یکم جا خوردید گفتم بیام یه توضیح کوچیکی راجب توهم ا/ت بدم
همونطور ک قطعا دیگه متوجه شدید جونگ کوک مرده...(فین فین)
ولی جونگ کوک توی تصادف نمرد...و ا/ت توی تصادف ب خاطر ضربه ی بد قفسه ی سینش با ماشین(کمربند ببندید)
قلبش اسیب میبینه از اونور سرشم ضربه میبینه...
ولی اوضاع قلبش بدتر بود...ا/ت توی کما بود و جونگ کوک هم نمیتونست ببینه ک ا/ت اینجوری درد میکشه...در واقع ا/ت 3ماه توی کما بود و هر بار جونگ کوک میومد نگاهش میکرد و بازم همون دختر به خواب رفته رو بدون تغییری توی علائم حیاتیش میدید...
اینم باز خودش یه نکتس...
چون ا/.ت تاریخ دقیق تصادف رو نمیدونست ...چون اصلا خبر نداشت ک توی کما بوده ...درسته ...توی این مدت اون توی یه توهم کامل به سر میبرد..
ججونگ کوک قلبشو به ا/ت اهدا میکنه و برای همیشه ترکش میکنه...
اینم چیزیه ک ا/ت فراموش کرده...
اینجا رو دقت کنید...
.
.
ا/ت تا سه ماه بعد از اینکه از کما در میاد بهش میگن ک جونگ کوک قلبشو بهت اهدا کرده و ا/ت از مرگ جونگ کوک ب شدت افسرده ناراحت میشه...و اینجا باید یکم از تخیلتون استفاده کنید...روح جونگکوک تموم این مدت پیش ا/ت بود و هنوز به ارامش نرسیده بود...چون ا/ت اصلا وضع خوبی نداشت...سه ماه بعد از بهوش اومدن ا/ت جونگ کوک دید ک چقدر ا/ت وضع بدی داره و تصمیم گرفت به عنوان یه توهم وارد زندگیش شه... در واقع ا.ت سرش اسیب بدی ندیده بود ....!
این جونگ کوک بود ک با ورود دوباره به زندگیش و شکستن مرز بین دنیای زنده ها و مرده ها باعث شد ک مجازاتشم ببینه
و اون مجازات ا/ت بود...
توهم های دیگه ای ک برای ا/ت ایجاد میشد همش تقصیر جونگکوک بود...چون پا به دنیای زنده ها گذاشته بود و توی ذهن ا/ت رفته بود و این باعث شد تا موجودات شیطانی هم وارد ذهن ا/ت بشن و براش توهم های وحشتناکی بسازن...
جونگ کوک هم نتونست تحمل کنه ک ا/ت اینقدر زجر بکشه...
برای همین تصمیم گرفت ک از زندگیش بره...
برای همین اونو مجبور کرد ک پیش دکتر لیا بره و خوب شه...
6 ماه بعد از دوره های مداوم روانپزشککی دکتر لیا حقیقت رو به ا/ت گفت و ا/ت واقعا ضربه ی شدیدی دید...نمیتونست باور کنه ک جونگ کوک قلبشو به اون اداده و رفته...
به خاطر چند بار خودکشی ناموفقی ک داشته اونو تیو بیمارستان روانی بستری کردن تا حالش بهتر شه و از ایمجا به بعد ادامه ی داستانه....
و من هم کل داستان داشتم اسپویل اخرو میکردم...
اونجا ک کوک قبل از اینکه بگه تا ابد باهات میمونم انشگتاشو به نشونه ی شکستن قول قفل کرد...اونجایی ک از اومدن به مکان های شلوغ یا حتی مطب دختر اجتناب میکرد...
و ا/ت ک دیگه نمیتونست افکار جونگ کوک رو از توی چشماش حدس بزنه ....
هنوز یکی دوپارت اشکی مونده ....
۲۵.۰k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.