دیوان سعدی غزل ۱۳۶
ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت
گوی از همه خوبان بربودی به لطافت
ای صورت دیبای ختایی به نکویی
وی قطرهی باران بهاری به نظافت
ای سرو خرامان گذری از در رحمت
وی ماه دُرّ افشان نظری از سر رأفت
با قدّ تو زیبا نبود سرو به نسبت
با روی تو نیکو نبود مه به اضافت
سعدی چو گرفتار شدی تن به قضا ده
دریا دُر و مرجان بود و هول و مخافت
#سعدیِجان
گوی از همه خوبان بربودی به لطافت
ای صورت دیبای ختایی به نکویی
وی قطرهی باران بهاری به نظافت
ای سرو خرامان گذری از در رحمت
وی ماه دُرّ افشان نظری از سر رأفت
با قدّ تو زیبا نبود سرو به نسبت
با روی تو نیکو نبود مه به اضافت
سعدی چو گرفتار شدی تن به قضا ده
دریا دُر و مرجان بود و هول و مخافت
#سعدیِجان
۵.۶k
۳۱ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.