پسرای خیالیه من p2
ویو ا/ت:
عااام حالا برای چی برم کرهههه
کلاسام چی پس اووووووووووووف
بیخیال توی کره ادامه میدم بزار زنگ بزنم به ایونا و مینا
^مکالمه^
ا/ت:الو سلام ایونا
ایونا:سلام چیزی شده؟
ا/ت:اره مینا پیشته؟
ایونا:اره دارم میبرمش پیش عشق جدیدش
ا/ت:خب صدامو بزار رو اسپیکر
ایونا:خب بگو میشنویم
ا/ت:بابام زنگ زد و گفت از توی کره ی شرکت بمبی درخاست کار به شرکت مارو داده و چون بابام به کسی اعتماد نداره منو میخواد بفرسته..........عام نمد چجوری بگم......میشه شما هم باهام بیاید؟
ایونا:مینا رو نمیدونم ولی من میام
مینا:هی حالا که من به عشقم رسیدم میخوای منو از امریکا ببری کره این رسمشههههه
ا/ت:خب تو میتونی همینجا بمونی من و ایونا میریم تو بمون پیش اقای جک اوکی؟
مینا:ولی من دلم براتون تنگ میشه*بغض
ا/ت:هی مینا گریه نکنیا خب تو خودت نمخوای بیای بعدشم نمیخوام که برم اونجا زندگی کنم اگه دلت برام تنگ شد تماس تصویری خب هست هوم؟
مینا:از کجا معلوم همون کره نموندی؟شاید عاشق شدی
ا/ت:هی منو عشق؟شوخیت گرفته
ایونا:خب راست میگه دیگه دله معلوم نی کی عاشق بشه
ا/ت:خب بابا فیک هندیش نکنین ایونا کی میای؟
ایونا:مینارو پیاده کنم
ا/ت:باشه منتظرم بای
ایونا:بای
خب اینم از این برم چمدونمو جمع کنم
* ا/ت چمدونشو داشت میبست که صدای زنگ اومد درو باز کرد ایونا بود
ا/ت:اومدی
ایونا:اره
ا/ت:خب برو چمدونتو ببند
ایونا :حل فقط توام بیا تو اتاق یکم حرف بزنیم
ا/ت:باشه
*رفتن توی اتاق ایونا چمدونشو اورد داشت لباساشو میزاشت که..
ایونا:خب این چه شرکتیه؟
ا/ت:نمیدونم بابام چیزی نگفت میریم اشنا میشیم دیگه
ایونا:کی میریم ساعت چند
ا/ت:فردا صبح ساعت 8
ایونا:خوبه بابات میدونه منم میبری؟
ا/ت:اصن خودش پیشنهاد داد
ایونا:یعنی اگه نمیگفت منو نمیبردی؟*خنده
ا/ت:هی چی میگی معلومه میبردمت
ایونا:خب من زبان کره ایم زیاد خوب نیست ضعیفه چیکار کنم؟
ا/ت:نگران نباش همون انگیلیسی حرف بزن بعدشم من که کره ای بلدم اونا خودشونم انگیلیسی شون فوله نگران نباش
ایونا:باشه ولی دلم برای مینا تنگ میشه
ا/ت:منم ولی میگن نو که اومد به بازار کهنه شدش دل ازار همینه جک و به ما ترجیح داد هعی
ایونا:میناس دیگه ی خل و چل
ا/ت:خب دیگه بیا بخوابیم باید صبح زود پاشیم
ایونا:اوکی شب بخیر
ا/ت:شب بخیر
(فردا صبح)
ویو ا/ت:گوشیم زنگ خورد ساعت 6 بود پاشدم دست و صورتمو شستم کارای مربوطه کردم رفتم پایین صبحونه اماده کردم ساعت نزدیک هفت بود رفتم ایونا رو بیدار کنم
ا/ت:ایوناااااااا*داد
ایونا:چی میگی به جونمممم
ا/ت:پاشو دیرمون میشه
ایونا:ساعت چنده
ا/ت:هفت
ایونا:جرررر چرا زودتر بیدارم نکردی زنیکه
ا/ت:خودت چرا گوشتو نزاشتی رو زنگ
ایونا :یادم رفت
ا/ت:خب دیگه اماده شو بیا صبحونه بخوریم بریم
ایونا:باشه
*ایونا رفت پایین ا/ت داشت صبحونه میخورد...
ا/ت:چرا هر تیپی من میزنم توام میای شبیه من میزنی
ایونا:خب دوست دارم مگه بده شبیه دو قلو ها باشیم؟
ا/ت:بیخیتل بخور دیرمون شد
*چند دقیقه بعد گوشی ا/ت زنگ خورد
ا/ت:الو سلام بابایی
بابا ا/ت:سلام دخترم اماده ای؟
ا/ت:اره
بابا ا/ت:باشه ماشیم اومده دنبالتون برید
ا/ت:باشه بای
بدو بریم ماشین اومده
*رفتن سوار ماشین شدن رفتن فرودگاه سوار هواپیما شدن رسیدن سئول که.........
اسلاید دو:استایل ا/ت
اسلاید سوم:استایل ایونا
بچه ها عکس فیک تغییر کرد این گشنگ تر بووود
شرط لایک:15
کامنت:اختیاری مهم نی
عااام حالا برای چی برم کرهههه
کلاسام چی پس اووووووووووووف
بیخیال توی کره ادامه میدم بزار زنگ بزنم به ایونا و مینا
^مکالمه^
ا/ت:الو سلام ایونا
ایونا:سلام چیزی شده؟
ا/ت:اره مینا پیشته؟
ایونا:اره دارم میبرمش پیش عشق جدیدش
ا/ت:خب صدامو بزار رو اسپیکر
ایونا:خب بگو میشنویم
ا/ت:بابام زنگ زد و گفت از توی کره ی شرکت بمبی درخاست کار به شرکت مارو داده و چون بابام به کسی اعتماد نداره منو میخواد بفرسته..........عام نمد چجوری بگم......میشه شما هم باهام بیاید؟
ایونا:مینا رو نمیدونم ولی من میام
مینا:هی حالا که من به عشقم رسیدم میخوای منو از امریکا ببری کره این رسمشههههه
ا/ت:خب تو میتونی همینجا بمونی من و ایونا میریم تو بمون پیش اقای جک اوکی؟
مینا:ولی من دلم براتون تنگ میشه*بغض
ا/ت:هی مینا گریه نکنیا خب تو خودت نمخوای بیای بعدشم نمیخوام که برم اونجا زندگی کنم اگه دلت برام تنگ شد تماس تصویری خب هست هوم؟
مینا:از کجا معلوم همون کره نموندی؟شاید عاشق شدی
ا/ت:هی منو عشق؟شوخیت گرفته
ایونا:خب راست میگه دیگه دله معلوم نی کی عاشق بشه
ا/ت:خب بابا فیک هندیش نکنین ایونا کی میای؟
ایونا:مینارو پیاده کنم
ا/ت:باشه منتظرم بای
ایونا:بای
خب اینم از این برم چمدونمو جمع کنم
* ا/ت چمدونشو داشت میبست که صدای زنگ اومد درو باز کرد ایونا بود
ا/ت:اومدی
ایونا:اره
ا/ت:خب برو چمدونتو ببند
ایونا :حل فقط توام بیا تو اتاق یکم حرف بزنیم
ا/ت:باشه
*رفتن توی اتاق ایونا چمدونشو اورد داشت لباساشو میزاشت که..
ایونا:خب این چه شرکتیه؟
ا/ت:نمیدونم بابام چیزی نگفت میریم اشنا میشیم دیگه
ایونا:کی میریم ساعت چند
ا/ت:فردا صبح ساعت 8
ایونا:خوبه بابات میدونه منم میبری؟
ا/ت:اصن خودش پیشنهاد داد
ایونا:یعنی اگه نمیگفت منو نمیبردی؟*خنده
ا/ت:هی چی میگی معلومه میبردمت
ایونا:خب من زبان کره ایم زیاد خوب نیست ضعیفه چیکار کنم؟
ا/ت:نگران نباش همون انگیلیسی حرف بزن بعدشم من که کره ای بلدم اونا خودشونم انگیلیسی شون فوله نگران نباش
ایونا:باشه ولی دلم برای مینا تنگ میشه
ا/ت:منم ولی میگن نو که اومد به بازار کهنه شدش دل ازار همینه جک و به ما ترجیح داد هعی
ایونا:میناس دیگه ی خل و چل
ا/ت:خب دیگه بیا بخوابیم باید صبح زود پاشیم
ایونا:اوکی شب بخیر
ا/ت:شب بخیر
(فردا صبح)
ویو ا/ت:گوشیم زنگ خورد ساعت 6 بود پاشدم دست و صورتمو شستم کارای مربوطه کردم رفتم پایین صبحونه اماده کردم ساعت نزدیک هفت بود رفتم ایونا رو بیدار کنم
ا/ت:ایوناااااااا*داد
ایونا:چی میگی به جونمممم
ا/ت:پاشو دیرمون میشه
ایونا:ساعت چنده
ا/ت:هفت
ایونا:جرررر چرا زودتر بیدارم نکردی زنیکه
ا/ت:خودت چرا گوشتو نزاشتی رو زنگ
ایونا :یادم رفت
ا/ت:خب دیگه اماده شو بیا صبحونه بخوریم بریم
ایونا:باشه
*ایونا رفت پایین ا/ت داشت صبحونه میخورد...
ا/ت:چرا هر تیپی من میزنم توام میای شبیه من میزنی
ایونا:خب دوست دارم مگه بده شبیه دو قلو ها باشیم؟
ا/ت:بیخیتل بخور دیرمون شد
*چند دقیقه بعد گوشی ا/ت زنگ خورد
ا/ت:الو سلام بابایی
بابا ا/ت:سلام دخترم اماده ای؟
ا/ت:اره
بابا ا/ت:باشه ماشیم اومده دنبالتون برید
ا/ت:باشه بای
بدو بریم ماشین اومده
*رفتن سوار ماشین شدن رفتن فرودگاه سوار هواپیما شدن رسیدن سئول که.........
اسلاید دو:استایل ا/ت
اسلاید سوم:استایل ایونا
بچه ها عکس فیک تغییر کرد این گشنگ تر بووود
شرط لایک:15
کامنت:اختیاری مهم نی
۱۱.۷k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.