پارت سوم
پارت سوم
ویو ته
رفتم بالا تو اتاقم تا به کارم برسم که ویو مدیا:
در اتاقش رو باز کردم و رفتم داخل
+ هی من الان اینجا چیکار کنم.
برگشت یه نگاه سردی بهم کرد.
و خیره به لپتابش لب زد.
_ به دستور پدرم اینکار کردم باید ازت محافظت کنم
+ در برابر چی؟
_ در برابر ام زود بدونی
رفتم سمتش و تو روش نگاه کردم.
+ چیو داری از من پنهون میکنی
_ چرا باید بهت بگم
تعجب کردم
+ تو منو دزدی باید بدونم.
_ با گفتنش چیزی عوض نمیشه حالام از اتاقم برو بیرون کار دارم
_ هوفف باشه میگم توم یه خونشامی
خندم گرفت و بلند میخندیدم 😂😂
+ جدی میفرمایین 🤣🤣
_ قیافه من به شوخی میخوره نپر وسط حرفم داشتم میگفتم تو یه نوع خونشام کمیابی که اگه توسط کسانی که دنبال خوردن خونتن خوشبخت میشن و بعد دو سال میمرن ولی اگه کسی که عاشقت باشه خونتو بخوره خوشبخت ترین آدم دنیا میشه
+ خوب الان این چه ربطی به تو داره مگه تو منو دوست داری؟
دستپاچه شد و با لکنت حرف زد.
_ نه دوست ندارم بابام مجبورم کرده تا بدوزمت
+ نزدیکش شدم و درست تو صورتش بودم صدای تپش قلبش رو میتونستم بشنوم
+ مطمئنی
_ اره
نزدیکتر شدم و درست لبام به لباش میخورد
و با صدای اروم سکسی گفتم.
+ اوم حرف رو باور میکنم.
تا خواستم دور بشم کمرم رو گرفت و سمت خودش کشید
_ کجا همین الان میری حموم هوا گرم عه
تعجب کردم و چشمام گرد شده بود
+ ولم کن(ترسیده).
_ برو حموم امشب کارت دارم ( پوزخند)
ترسیده بودم
اینم از این
لایک کنید
نظر ؟
ویو ته
رفتم بالا تو اتاقم تا به کارم برسم که ویو مدیا:
در اتاقش رو باز کردم و رفتم داخل
+ هی من الان اینجا چیکار کنم.
برگشت یه نگاه سردی بهم کرد.
و خیره به لپتابش لب زد.
_ به دستور پدرم اینکار کردم باید ازت محافظت کنم
+ در برابر چی؟
_ در برابر ام زود بدونی
رفتم سمتش و تو روش نگاه کردم.
+ چیو داری از من پنهون میکنی
_ چرا باید بهت بگم
تعجب کردم
+ تو منو دزدی باید بدونم.
_ با گفتنش چیزی عوض نمیشه حالام از اتاقم برو بیرون کار دارم
_ هوفف باشه میگم توم یه خونشامی
خندم گرفت و بلند میخندیدم 😂😂
+ جدی میفرمایین 🤣🤣
_ قیافه من به شوخی میخوره نپر وسط حرفم داشتم میگفتم تو یه نوع خونشام کمیابی که اگه توسط کسانی که دنبال خوردن خونتن خوشبخت میشن و بعد دو سال میمرن ولی اگه کسی که عاشقت باشه خونتو بخوره خوشبخت ترین آدم دنیا میشه
+ خوب الان این چه ربطی به تو داره مگه تو منو دوست داری؟
دستپاچه شد و با لکنت حرف زد.
_ نه دوست ندارم بابام مجبورم کرده تا بدوزمت
+ نزدیکش شدم و درست تو صورتش بودم صدای تپش قلبش رو میتونستم بشنوم
+ مطمئنی
_ اره
نزدیکتر شدم و درست لبام به لباش میخورد
و با صدای اروم سکسی گفتم.
+ اوم حرف رو باور میکنم.
تا خواستم دور بشم کمرم رو گرفت و سمت خودش کشید
_ کجا همین الان میری حموم هوا گرم عه
تعجب کردم و چشمام گرد شده بود
+ ولم کن(ترسیده).
_ برو حموم امشب کارت دارم ( پوزخند)
ترسیده بودم
اینم از این
لایک کنید
نظر ؟
۳.۷k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.