پارت ۱۴ دیدار ناگهانی
دیدار ناگهانی
پارت:۱۴
[وقتی رسیدن به تالار]
یونا ویو:
منتظر بودم تا تهیونگ بیاد.. یکم که گذشت دیدم دو نفر دارن میان چییی ینی درست حدس زدمممممممم این دختره دوست دختر تهیونگههههه (وی در حال فشاری شدن است🗿🚬)
راوی ویو:ا.ت و ته بعد از سلام کردن به همه اومدن پیش عروس ینی یونا
_به به میبینم که عروس خانم اینجان چه زود دست به کار شدی
*شما یکم از خودتون بگید ماشالا چقدرم به هم میاین بزنم به تخته(با حرص)
_(پوزخند)
+عزیزم بریم پیش مهمونا؟نمیخوام بیشتر از این همچین چهره ای رو تحمل کنم
_حتما عزیزم
و رفتن
یونا تو ذهنش:چیییی عزیزم؟؟؟؟ایششششش بزنم داغونشون کنم ایکبیریا چقدرم نچسبنننن(حسودددد)
(فلش بک به وقتی که تهیونگ و ا.ت تو راه بودن)
_ا.ت
+بله
_یه زحمتی واست دارم
+بگو
_میشع لطفا امشب نقش عاشقا رو بازی کنیم ینی خیلی به هم بچسبیم و طوری رفتار کنیم که یونا فک کنه ما باهمیم
+باشه نقشه خوبیه
_اوهوم ممنون
راوی ویو:
تهیونگ و ا.ت داشتن باهم میرقصیدن و خیلی به هم نزدیک بودن یونا هم داشت از حرص جر میخورد(نوش جان🗿)یهو آهنگ ملایم شد تهیونگ آروم یکی از دستاشو برد دور کمر ا.ت و یه دست ا.ت رو گرفت ا.ت هم یه دستشو گذاشت رو شونه تهیونگ(خلاصه همون دنس دو نفره تو انیمیشنای دیزنی)بعدش تهیونگ آروم صورتشو نزدیک صورت ا.ت کرد و آروم گفت
_ببخشید بابت کارم ولی برا حرص دادن یونا مجبورم ببوسمت
+اشکال ندا..که تهیونگ ا.ت رو بوسید و بله یونا خانم داشت از حسادت جررررررررررر میخورد خلاصه که تهیونگ و ا.ت موفق شدن حرص یونا رو در بیارن و روز عروسی یونا رو از روز مرگشم سخت تر و بدتر کنن دلتون خنک شد واسه حرص خوردن یونا قشنگگگ دلتونو خنکیدممم؟
شرطها : ۷ لایک
پارت:۱۴
[وقتی رسیدن به تالار]
یونا ویو:
منتظر بودم تا تهیونگ بیاد.. یکم که گذشت دیدم دو نفر دارن میان چییی ینی درست حدس زدمممممممم این دختره دوست دختر تهیونگههههه (وی در حال فشاری شدن است🗿🚬)
راوی ویو:ا.ت و ته بعد از سلام کردن به همه اومدن پیش عروس ینی یونا
_به به میبینم که عروس خانم اینجان چه زود دست به کار شدی
*شما یکم از خودتون بگید ماشالا چقدرم به هم میاین بزنم به تخته(با حرص)
_(پوزخند)
+عزیزم بریم پیش مهمونا؟نمیخوام بیشتر از این همچین چهره ای رو تحمل کنم
_حتما عزیزم
و رفتن
یونا تو ذهنش:چیییی عزیزم؟؟؟؟ایششششش بزنم داغونشون کنم ایکبیریا چقدرم نچسبنننن(حسودددد)
(فلش بک به وقتی که تهیونگ و ا.ت تو راه بودن)
_ا.ت
+بله
_یه زحمتی واست دارم
+بگو
_میشع لطفا امشب نقش عاشقا رو بازی کنیم ینی خیلی به هم بچسبیم و طوری رفتار کنیم که یونا فک کنه ما باهمیم
+باشه نقشه خوبیه
_اوهوم ممنون
راوی ویو:
تهیونگ و ا.ت داشتن باهم میرقصیدن و خیلی به هم نزدیک بودن یونا هم داشت از حرص جر میخورد(نوش جان🗿)یهو آهنگ ملایم شد تهیونگ آروم یکی از دستاشو برد دور کمر ا.ت و یه دست ا.ت رو گرفت ا.ت هم یه دستشو گذاشت رو شونه تهیونگ(خلاصه همون دنس دو نفره تو انیمیشنای دیزنی)بعدش تهیونگ آروم صورتشو نزدیک صورت ا.ت کرد و آروم گفت
_ببخشید بابت کارم ولی برا حرص دادن یونا مجبورم ببوسمت
+اشکال ندا..که تهیونگ ا.ت رو بوسید و بله یونا خانم داشت از حسادت جررررررررررر میخورد خلاصه که تهیونگ و ا.ت موفق شدن حرص یونا رو در بیارن و روز عروسی یونا رو از روز مرگشم سخت تر و بدتر کنن دلتون خنک شد واسه حرص خوردن یونا قشنگگگ دلتونو خنکیدممم؟
شرطها : ۷ لایک
۴.۴k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.