فقط یکبار دیگر p7
کیونگ سان ادامه داد : اگه لازم بود برگه مقام هاشم نشون بدم
گفت: بله
بعد بررسی مدارک رو به من ادامه داد: از هر روزی که مرخصی ایشون شرو میشه شما میتونین شرو به کار کنید اگه خواستید توضیحاتی راجب کارتون بهتون داده میشه
کیونگ سان: ن ممنون خودم همه چیزو بهش گفتم
گفت: خب پس کمپانی هم بهشون نشون بدید تا آشنا بشن .....فقط چون شما قابل اعتمادین و جز کارکنان شرکت هستین برادرتون راحت میتونن بیان و گرنه مراحل سختی برای افراد دیگه بود
تشکر کردیم و قرار شد از فردا بیام سر کار و کیونگ سان نیاد
رفتیم تا همه جارو بهمون نشون بده از یه سالنی گذشتیم ولی داخلش نرفتیم فقط درش باز بود
من: کیونگ سان چرا اونجا رو بهم نشون نمیدی
کیونگ سان: الان ساعت تمرین اعضاست نباید مزاحمشون بشیم ساعت ۹ که تایم استراحتشون هست میریم پیششون
من: باشه...راستی رابطه اعضا با کارکنان چطوریه؟
لبخندی زد و گفت: خوبه با ما بادیگاردا که زیاد نزدیکشونیم خوبه ...باهامون راحتن و راحب حرف میزنیم بعضی وقتا دور هم جمع میشیم و درد و دل میکنیم
من: واقعا؟؟؟
کیونگ سان: اره
وارد یه سالن شدیم که فهمیدم اینجا یجور رختکنه
حدود ۹ ۱۰ تا پسر اونجا بودم ک کیونگ سان با دیدنشون رفت سمتشون و خیلی گرم دست داد و مشغول حرف زدن شدن
یکیشون گفت: اون کیه اونجا باتوعه؟
کیونگ سان برگشت سمتم و منو جلو آورد: این برادرمه ..از فردا قراره بیاد جای من ..همونطور ک میدونید بخاطر عروسیم و اینا
من: من کانگ سو هستم از دیدنشون خوشحالم
باهاشون دست دادم و اونا هم خودشونو معرفی کردن... از اینکه کیونگ سان بهشون گفت که هوای منو داشته باشن و حواسشون بهم باشه حس خیلی خوبی بهم دست داد و تو دلم قربون صدقش رفتم
از بچگی مواظبم بود
توی رختکن بودیم ک یه پسر وارد شد و گفت: کیونگ سان اعضا استراحتن میخوای بری پیششون الان میتونی بری
از اینکه بهش خبر داد تشکری کرد و دستمو تو دستش قفل کرد و به سمت بیرون رفتیم
وارد یه رختکن بزرگتر شدیم با چهره های آشنایی رو به رو شدم
قبلا عکسا و کنسرت هاشون رو دیده بودم ولی کامل شناختی نداشتم
به تقلید از کیونگ سان سلام کردم و بعد تعظیم کوچکی کیونگ سان گفت: کانگ سو برادرمه از فردا بجای من میاد و برای مدتی قراره کار منو انجام بده
اعضا به سمتم میومدن و با خوشرویی سلام علیک کردن
گفت: بله
بعد بررسی مدارک رو به من ادامه داد: از هر روزی که مرخصی ایشون شرو میشه شما میتونین شرو به کار کنید اگه خواستید توضیحاتی راجب کارتون بهتون داده میشه
کیونگ سان: ن ممنون خودم همه چیزو بهش گفتم
گفت: خب پس کمپانی هم بهشون نشون بدید تا آشنا بشن .....فقط چون شما قابل اعتمادین و جز کارکنان شرکت هستین برادرتون راحت میتونن بیان و گرنه مراحل سختی برای افراد دیگه بود
تشکر کردیم و قرار شد از فردا بیام سر کار و کیونگ سان نیاد
رفتیم تا همه جارو بهمون نشون بده از یه سالنی گذشتیم ولی داخلش نرفتیم فقط درش باز بود
من: کیونگ سان چرا اونجا رو بهم نشون نمیدی
کیونگ سان: الان ساعت تمرین اعضاست نباید مزاحمشون بشیم ساعت ۹ که تایم استراحتشون هست میریم پیششون
من: باشه...راستی رابطه اعضا با کارکنان چطوریه؟
لبخندی زد و گفت: خوبه با ما بادیگاردا که زیاد نزدیکشونیم خوبه ...باهامون راحتن و راحب حرف میزنیم بعضی وقتا دور هم جمع میشیم و درد و دل میکنیم
من: واقعا؟؟؟
کیونگ سان: اره
وارد یه سالن شدیم که فهمیدم اینجا یجور رختکنه
حدود ۹ ۱۰ تا پسر اونجا بودم ک کیونگ سان با دیدنشون رفت سمتشون و خیلی گرم دست داد و مشغول حرف زدن شدن
یکیشون گفت: اون کیه اونجا باتوعه؟
کیونگ سان برگشت سمتم و منو جلو آورد: این برادرمه ..از فردا قراره بیاد جای من ..همونطور ک میدونید بخاطر عروسیم و اینا
من: من کانگ سو هستم از دیدنشون خوشحالم
باهاشون دست دادم و اونا هم خودشونو معرفی کردن... از اینکه کیونگ سان بهشون گفت که هوای منو داشته باشن و حواسشون بهم باشه حس خیلی خوبی بهم دست داد و تو دلم قربون صدقش رفتم
از بچگی مواظبم بود
توی رختکن بودیم ک یه پسر وارد شد و گفت: کیونگ سان اعضا استراحتن میخوای بری پیششون الان میتونی بری
از اینکه بهش خبر داد تشکری کرد و دستمو تو دستش قفل کرد و به سمت بیرون رفتیم
وارد یه رختکن بزرگتر شدیم با چهره های آشنایی رو به رو شدم
قبلا عکسا و کنسرت هاشون رو دیده بودم ولی کامل شناختی نداشتم
به تقلید از کیونگ سان سلام کردم و بعد تعظیم کوچکی کیونگ سان گفت: کانگ سو برادرمه از فردا بجای من میاد و برای مدتی قراره کار منو انجام بده
اعضا به سمتم میومدن و با خوشرویی سلام علیک کردن
۵۱.۵k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.