(ارباب عمارت)ρꪖ𝕣𝕥.5
ا.ت*ویو
چه ویلای قشنگی هستش
ا.ت:تهیونگ کی برمیگردیم
ته:فردا غروب،تعطیلاتمون خیلی کمه اره
ا.ت:خیلی
ته:پس بیا خوش بگذرونیم
ا.ت:اره
ته*ویو
رفتیم داخل حال ویلامون از کجا شروع کنیم یعنی ا.ت پینک پنک بلده
ته:پینک پنک بلدی ا.ت؟
ا.ت:اره،فوتبال دستی هم بلدم
ته:چه خفن،همشون و بازی کنیم
(۱۵ دقیقه بعد)
لباسامون و رو عوض کردیم و لباس راحتی پوشیدیم.
و رفتیم سر پینک پنک
ا.ت:اماده ای کیم تهیونگ
ته:بله مین ا.ت
ا.ت:پس بزن بریم
یونهی*ویو(مادر ناتنی ته)
تو حیاط پشتی درحال فکر و خیال بودم با خودم کلنجار میرفتم.
یهو یکی از دیوار پرید اومد تو حیاط
یونهی:تو کی هستی
مرد:منم یونهی
یونهی:تو اینجا چیکار میکنی مرتیکه
کایا:پول میخوام
یونهی:کایا تو خجالت نمیکشی بی غیرت پسرت رو که حتی یک بار ندیدی بعدش چون شوهرم پولداره اومدی دور ورم
کایا:هیوک حالش خوبه
یونهی:چه عجب چه اسمش رو بلدی
چه ویلای قشنگی هستش
ا.ت:تهیونگ کی برمیگردیم
ته:فردا غروب،تعطیلاتمون خیلی کمه اره
ا.ت:خیلی
ته:پس بیا خوش بگذرونیم
ا.ت:اره
ته*ویو
رفتیم داخل حال ویلامون از کجا شروع کنیم یعنی ا.ت پینک پنک بلده
ته:پینک پنک بلدی ا.ت؟
ا.ت:اره،فوتبال دستی هم بلدم
ته:چه خفن،همشون و بازی کنیم
(۱۵ دقیقه بعد)
لباسامون و رو عوض کردیم و لباس راحتی پوشیدیم.
و رفتیم سر پینک پنک
ا.ت:اماده ای کیم تهیونگ
ته:بله مین ا.ت
ا.ت:پس بزن بریم
یونهی*ویو(مادر ناتنی ته)
تو حیاط پشتی درحال فکر و خیال بودم با خودم کلنجار میرفتم.
یهو یکی از دیوار پرید اومد تو حیاط
یونهی:تو کی هستی
مرد:منم یونهی
یونهی:تو اینجا چیکار میکنی مرتیکه
کایا:پول میخوام
یونهی:کایا تو خجالت نمیکشی بی غیرت پسرت رو که حتی یک بار ندیدی بعدش چون شوهرم پولداره اومدی دور ورم
کایا:هیوک حالش خوبه
یونهی:چه عجب چه اسمش رو بلدی
۳.۳k
۱۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.