ازدواج اجباری پارت ۱۷
بعد دوباره لیوان و گذاشت جلو دهنش و یکم خورد یه دفعه پرید هوا و دادش رفت بالا
کوک: ااااا این چیه چرا اینقدر داغه
مین سو: عااا داغ نیست یادم رفت بگم ای وایی من دوقاشق فلفل هم قاطیش کرده بودم😏 هنوزم میخوای این و بخوری
کوک: این اصلا قابل خوردن نیست
نامجون: پس می خوای قبول کنی😄
کوک:ایییی سخته شما نمی خوایید چیزی بگید
جیهوپ: شرمنده ما کاره ای نیستیم😄
کوک: همه رفیق دارن ماهم رفیق داریم
تهیونگ: اییییی داداشم و اذیت نکنید
کوک: نگاه کن زور میگن
مین سو:😄مگه دختره اینجوری میگی
کوک:👅
تهیونگ: چرا انقدر بد جریمه میدید یه هفته چیه یه ماه
کوک: تههه
تهیونگ:اینجوری بهتر یه هفته کمه
کوک: تهههه با توام
تهیونگ: جانم
کوک: میدونی چیه تو اصلا زحمت نکش
تهیونگ: زحمتی نیست😁
کوک: آیی تهه ما همیشه باهم کرم میرختیم چرا الان تو این کار و میکنی
تهیونگ: اون برای زمانی بود که مجرد بودی الان دیگه رفتی قاطی مرغا😁
کوک:😐
شوگا: خیله خب خیلی خوش گذشت من دیگه میرم بای
جیمین جلوی شوگا و گرفت و گفت : هیونگ کجا؟
شوگا: میرم بخوا....یعنی اینکه میرم چیز چیزه اسمش چی بود آها میرم بار پیش یکی از دوستام
جیمین:راس میگی؟
شوگا: دوروغ ام کجا بود😊
جیمین: اره باشه پس منم باهات میام
شوگا: تو چرا می خوای بیای من میرم و میام دیگه
جیمین: الان یادم افتاد منم کار دارم پس باهات میام
شوگا: اااا اامم باشه بیا🙄
بعد ۱۰ دقیقه شوگا و جیمین از خونه زدن بیرون
که کوک همون لحظه گفت: پاشو ماهم باید بریم وسایل و بخریم آخر این هفته عروسیه
مین سو: وااهههههه پس چرا هیشکی هیچی به من نمیگه😐
کوک:۱۰ دقه دیگع دم در
مین سو: باشه
مین سو رفت یه لباس پوشید و یکم آرایش کرد و صندل هاشو پوشید تا حداقل به گردنش برسه بعد ده دقیقه آماده جلو در بود که کوک رفت و ماشین و آورد سوار ماشین شدن و رفتن
کوک: اول بریم کجا؟
میک سو: فرق نداره
کوک: باشه
بعد از چند دقیقه جلو یه مزون لباس عروس وایساد
کوک: پیاده شو
مین سو پیاده شد و دنبال کوک راه افتاد تا رسیدن به داخل و شروع کرد به دیدن لباس ها خیلی لباس های خوشگلی بود مین سو داشت به لباس ها نگاه میکرد که فروشنده اوند جلو
فروشنده: سلام خوش اومدین
مین سو: سلام ممنون
کوک: سلام
فروشنده: چطور می تونم کمکتون کنم
مین سو : برای خرید لباس عروس اومدیم
فروشنده: اها بله بفرمایین
کوک زیر لب جوری که فقط خودشو مین سو بفهمن: یه جوری میگه اها اینگار به غیر از لباس عروس چیزه دیگه میفروشن
مین سو: هیس اروم الان میشنوه
کوک: خب بشنوه
مین سو : باشه الان نظرت و بهش میگم
مین سو: خانم ببخشید..
کوک: هیسس چرا اینقدر جدی میگری
مین سو:😄😄 بسه دیگه بیا بریم
ادامه پارت بعد💜
دوستووون دارم
کوک: ااااا این چیه چرا اینقدر داغه
مین سو: عااا داغ نیست یادم رفت بگم ای وایی من دوقاشق فلفل هم قاطیش کرده بودم😏 هنوزم میخوای این و بخوری
کوک: این اصلا قابل خوردن نیست
نامجون: پس می خوای قبول کنی😄
کوک:ایییی سخته شما نمی خوایید چیزی بگید
جیهوپ: شرمنده ما کاره ای نیستیم😄
کوک: همه رفیق دارن ماهم رفیق داریم
تهیونگ: اییییی داداشم و اذیت نکنید
کوک: نگاه کن زور میگن
مین سو:😄مگه دختره اینجوری میگی
کوک:👅
تهیونگ: چرا انقدر بد جریمه میدید یه هفته چیه یه ماه
کوک: تههه
تهیونگ:اینجوری بهتر یه هفته کمه
کوک: تهههه با توام
تهیونگ: جانم
کوک: میدونی چیه تو اصلا زحمت نکش
تهیونگ: زحمتی نیست😁
کوک: آیی تهه ما همیشه باهم کرم میرختیم چرا الان تو این کار و میکنی
تهیونگ: اون برای زمانی بود که مجرد بودی الان دیگه رفتی قاطی مرغا😁
کوک:😐
شوگا: خیله خب خیلی خوش گذشت من دیگه میرم بای
جیمین جلوی شوگا و گرفت و گفت : هیونگ کجا؟
شوگا: میرم بخوا....یعنی اینکه میرم چیز چیزه اسمش چی بود آها میرم بار پیش یکی از دوستام
جیمین:راس میگی؟
شوگا: دوروغ ام کجا بود😊
جیمین: اره باشه پس منم باهات میام
شوگا: تو چرا می خوای بیای من میرم و میام دیگه
جیمین: الان یادم افتاد منم کار دارم پس باهات میام
شوگا: اااا اامم باشه بیا🙄
بعد ۱۰ دقیقه شوگا و جیمین از خونه زدن بیرون
که کوک همون لحظه گفت: پاشو ماهم باید بریم وسایل و بخریم آخر این هفته عروسیه
مین سو: وااهههههه پس چرا هیشکی هیچی به من نمیگه😐
کوک:۱۰ دقه دیگع دم در
مین سو: باشه
مین سو رفت یه لباس پوشید و یکم آرایش کرد و صندل هاشو پوشید تا حداقل به گردنش برسه بعد ده دقیقه آماده جلو در بود که کوک رفت و ماشین و آورد سوار ماشین شدن و رفتن
کوک: اول بریم کجا؟
میک سو: فرق نداره
کوک: باشه
بعد از چند دقیقه جلو یه مزون لباس عروس وایساد
کوک: پیاده شو
مین سو پیاده شد و دنبال کوک راه افتاد تا رسیدن به داخل و شروع کرد به دیدن لباس ها خیلی لباس های خوشگلی بود مین سو داشت به لباس ها نگاه میکرد که فروشنده اوند جلو
فروشنده: سلام خوش اومدین
مین سو: سلام ممنون
کوک: سلام
فروشنده: چطور می تونم کمکتون کنم
مین سو : برای خرید لباس عروس اومدیم
فروشنده: اها بله بفرمایین
کوک زیر لب جوری که فقط خودشو مین سو بفهمن: یه جوری میگه اها اینگار به غیر از لباس عروس چیزه دیگه میفروشن
مین سو: هیس اروم الان میشنوه
کوک: خب بشنوه
مین سو : باشه الان نظرت و بهش میگم
مین سو: خانم ببخشید..
کوک: هیسس چرا اینقدر جدی میگری
مین سو:😄😄 بسه دیگه بیا بریم
ادامه پارت بعد💜
دوستووون دارم
۷۱.۵k
۰۸ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.