بقیش جا نشد ادامه ش رو گزاشتم

ادامه ی تک پارتی نامی



×من ۵ هزار وون می دم
+خو من ۱۰ هزار وون می دم
رقیب دختر جو گیر شد و گفت
×هیمم من ۲۰ هزار وون می دم
خبر با لبخند رضایتمندی گفت
+قبوله
و پول رو از دختره گرفت
×وایسا این ک بیخیال بشو نبود چطو...
حرفش نصفه موند با دیدن ی عالمه کتاب مثل همون کتابی ک می خواست
دختر قصه ی ما کتاب رو برداشت و ب سمت بالا ی تکونی داد تا رقیبش آتیش بگیره(🔥🔥)
×آیشش عوضی
تو همین چند دیقه اون پسر ب ات و رقیبش نگاه می کرد واقعا محو دختر شده بود و ی افرین نظاره دختره می کرد
دختر داشت می رفت ک گوشیش افتاد زمین نامجون ک دید سری رفت سمته گوشی و برش داشتو رفت سمت ات ، ات نزدیک ایستگاه اتوبوس شده بود ک نامجون بهش رسید و گفت
-خانم ببخشید گوشیتون افتاد
+عا مرسی
نامجون داشت میرفت ک ات گفت
+میشه شمارتون رو داشته باشم؟
-بله...بله
از نظر نامجون اون واقعا جسور و منحصر ب فرد بود و خاص بود
پایان
÷واو بابا چ داستان قشنگی داشتین
-اره همین طوره.. اتم منو می بخشی خیلی بد رفتار کردم اومد سمتم و منم بلند شدم و بغل کردیم همو ک یون چول هم اومد ی بغله خانوادگی کردیم
+ار ام
-هیم
+خب من حاملم
-چیییی
÷هورا خواهر کوچولووووو
+خنده
-خندههه
پایان
دیگه واقعا تامام