p26
نرسیده بود شرطا ولی اگه نمیزاشتم خودتونو جر میدادین💆🏻♀️🤌🏻
جونگکوک ویو
تا صب بهش زل زده بودم هنوز تو بغلم بود .. شبیه یک عروسک کوچولو بود تو بغلم ..
ا.ت ویو
چشمامو باز کردم که با چشمای زل زده ی بهم چشم تو چشم شدم (واات؟😐)
تو بغلش بودم و بهم زل زده بود.. فاصلمون فقط چن سانت بود ..
+ بیدار شدی ؟ **اروم** (نه هنوز خوابه چشماش فلجه😐)
خودمو آروم از بغلش کشیدم بیرون و کش و قصی به خودم دادم و بلند شدم و یک دست لباس مرتب برداشتم و رفتم تو رختکن عوض کردم .. وقتی اومدم بیرون کوک رو تخت نشسته بود و بهم نگاه میکرد
- چیزی شده؟
+ دیشب چ خوابی دیدی؟ خیلی بهم ریختی...
- میدونم.. ببخشید بیدارت کردم ..
رفتم سمت در
- من میرم پایین
+ منم الان میرم
دوتایی باهم اومدیم پایین ک دیدم کیمی رو مبل خوابه ...
+ کیمییییییی(بلند)
^ یا خدا یا مسیح یا ... اهههه چته کوککک
+ جررر(خنده)
منم خندیدم
- چرا اینجا خوابیدی؟
^ هیچی عمو چان از لندن برگشته .
+ واقعا؟ کجاس ؟
^ تو جیبم .. خو تو اتاق من خوابید منم اومدم اینجا
+ چرا برگشته ؟
^ فهمیده تو دوست دختر داری اومده..میدونی ک چقد دوست داره ..
+ واااات؟ آره میدونم
^ خب من میخوام عمه شم سریع ازدواج کنید آره..
- (خنده) کیمی ما هنوز ازدواج نمیکنیم
^ عاااا... چیزه مامان برات مایو گذاشته لب استخر گفته تا من بیدار میشم بری شنا...
- ن مرسی...
^ رو حرف ننه من حرف بزنی دیگه ...
- اوکی
- کوک بیا بیرون کارت دارم
^ خب منم میرم ادامه خواب نازنینم
رفتم تو باغ کوک هم اومد
- چیزه میگم .. من شنا بلد نیستم..
+ خب نرو..
- آخه...
دیدم کوک داره میره طرف ماشین یه امتحانی هم میکردم خوب بود ..
رفتم لب استخر و خودمو انداختم تو آب که دیدم پام به استخر رسید و خیلی عمقش زیاده ، دست و پا میزدم
کوک ویو
دیدم پرید تو آب داره دست و پا میزنه .. به سرعت شیرجه زدم تو آب و کمرشو گرفتم آوردمش بالا .(سریال ترکیم گل کرده)
ها ها لحظه حساسسس😀
تاشب اگه بچه های خوبی بودید میزارم 😎🌱
شرط نداره
جونگکوک ویو
تا صب بهش زل زده بودم هنوز تو بغلم بود .. شبیه یک عروسک کوچولو بود تو بغلم ..
ا.ت ویو
چشمامو باز کردم که با چشمای زل زده ی بهم چشم تو چشم شدم (واات؟😐)
تو بغلش بودم و بهم زل زده بود.. فاصلمون فقط چن سانت بود ..
+ بیدار شدی ؟ **اروم** (نه هنوز خوابه چشماش فلجه😐)
خودمو آروم از بغلش کشیدم بیرون و کش و قصی به خودم دادم و بلند شدم و یک دست لباس مرتب برداشتم و رفتم تو رختکن عوض کردم .. وقتی اومدم بیرون کوک رو تخت نشسته بود و بهم نگاه میکرد
- چیزی شده؟
+ دیشب چ خوابی دیدی؟ خیلی بهم ریختی...
- میدونم.. ببخشید بیدارت کردم ..
رفتم سمت در
- من میرم پایین
+ منم الان میرم
دوتایی باهم اومدیم پایین ک دیدم کیمی رو مبل خوابه ...
+ کیمییییییی(بلند)
^ یا خدا یا مسیح یا ... اهههه چته کوککک
+ جررر(خنده)
منم خندیدم
- چرا اینجا خوابیدی؟
^ هیچی عمو چان از لندن برگشته .
+ واقعا؟ کجاس ؟
^ تو جیبم .. خو تو اتاق من خوابید منم اومدم اینجا
+ چرا برگشته ؟
^ فهمیده تو دوست دختر داری اومده..میدونی ک چقد دوست داره ..
+ واااات؟ آره میدونم
^ خب من میخوام عمه شم سریع ازدواج کنید آره..
- (خنده) کیمی ما هنوز ازدواج نمیکنیم
^ عاااا... چیزه مامان برات مایو گذاشته لب استخر گفته تا من بیدار میشم بری شنا...
- ن مرسی...
^ رو حرف ننه من حرف بزنی دیگه ...
- اوکی
- کوک بیا بیرون کارت دارم
^ خب منم میرم ادامه خواب نازنینم
رفتم تو باغ کوک هم اومد
- چیزه میگم .. من شنا بلد نیستم..
+ خب نرو..
- آخه...
دیدم کوک داره میره طرف ماشین یه امتحانی هم میکردم خوب بود ..
رفتم لب استخر و خودمو انداختم تو آب که دیدم پام به استخر رسید و خیلی عمقش زیاده ، دست و پا میزدم
کوک ویو
دیدم پرید تو آب داره دست و پا میزنه .. به سرعت شیرجه زدم تو آب و کمرشو گرفتم آوردمش بالا .(سریال ترکیم گل کرده)
ها ها لحظه حساسسس😀
تاشب اگه بچه های خوبی بودید میزارم 😎🌱
شرط نداره
۱۳.۴k
۰۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.