اوای عشق پارت 5

اوای عشق پارت 5

#رکسانا

رفتم اتاق استراحت وسایل هام رو جمع کنم .....خیلی خسته بودم باید امشب مشق هام رو مینوشتم .....ساعت 10 شب بود داشتم تمرین رپ میکردم که صدام امادگی داشته باشه...
اهنگ کاردی بی رو داشتم میخوندم چون مال اون همش رپ بود
-ناشناس:واووو صدات برای رپ چه خوبه
-من:ش..شما کی هستین....
-ناشناس:خواننده این کمپانی
-من:اسمت چیه؟
-ناشناس:یونجون ..
-من:اه..ام ببشخید ترسیدم
-یونجون:اشکال نداره من میتونم کمکت کنم ....
-من:اخه کمپانی اجازه نمیده
-یونجون:کمپانی نمیفهمه ....
-من:اخه...شاید بفهمن...
-یونجون:نگران نباش نمیفمن ...بیا کمکت کنم بهتر بتونی رپ ت رو بخونی...
#کوک
از شدت عصبانیت سرخ شده بودم معلوم بود خیلی صمیمی شدن اول کاری...خب خودت خواستی
-من:رکسانا...
رکسانا:ام بله .....
-من:میشه باهم بیای
-رکسانا:چرا..؟
-یونجون: ام ببخشید جونگ کوک داشتم تلاش میکردم رپش رو بهتر کنم
من:که اینطور...
دست رکسانا رو گرفتم و داشتم با خودم میبردمش...که یه دفعه ایی یونجون دستش رو کشید ...
-من:ولش کن...
-یونجون:نه تو داری بدون خواسته خودش میبریش
-رکسانا:نه اشکال نداره باهاش میرم...هرچی باشه اون بهم کمک کرد....
ادامه پارت بعد ...
لایک و کامنت فراموش نشه💕😙
دوستان چون امشب بیکارم سه پارت اضافه میزارم 😙☺