اولین تجربه با تو
اولین تجربه با تو
پارت ۷
مدرسه تموم شد و جونگ کوک ازم خداحافظی کرد و منم ازش خداحافظی کردم رفتم سمت ماشین بادیگارد درو برام باز کرد و سوار ماشین شدم به کوک نگاه کردم که بهم خیره شده بود برام دست تکون داد که منم براش دست تکون دادم بعد سوار یک ماشین شد و رفت و ماهم به سمت خونه حرکت کردیم
وقتی رسیدم خونه مادر و پدرم بهم نکاه کردن و گفتن:
م.ک.ی پ.ک.ی:سلام خسته نباشی دخترم
-سلام.ممنونم
پ.ک.ی:بیا تعریف کن ببینم چی شد تو مدرسه
-خب....(همه چیز رو براشون تعریف کرد)
م.ک.ی:که اینطور پس اینقدر زود دوست پیدا کردی
-بله
جونگ کوک
وقتی دختره اومد محوش شدم خیلی زیبا بود واقعا چهره قشنگی داشت.خودش رو معرفی کرد.وقتی معلم گفت بیاد کنار من بشینه دل تو دلم نبود که بخوام باهاش حرف بزنم
_سلام من جونگ کوکم
-منم کیونگم
_کمک خواستی میتونی رو من حساب کنی الانم بهتره به درس گوش بدیم
-ممنونم بابت کمکت
_خواهش میکنم
خیلی صدای قشنگی داشت معلم درحال درس دادن بود ولی من حواسم بیشتر به کیونگ بود اون واقعا زیبا بود
اینقدر محوش بودم که نفهمیدم کی زنگ خورد
_خب گفتی اسمت کیونگه؟
-آره
_خواهر یا برادری داری؟
-نه منو به سرپرستی گرفتن.توچی؟
_آها من تک فرزندم
انقدر گرم صحبت کردن باهاش بودم که نفهمیدم کی زنگ خورد
پارت ۷
مدرسه تموم شد و جونگ کوک ازم خداحافظی کرد و منم ازش خداحافظی کردم رفتم سمت ماشین بادیگارد درو برام باز کرد و سوار ماشین شدم به کوک نگاه کردم که بهم خیره شده بود برام دست تکون داد که منم براش دست تکون دادم بعد سوار یک ماشین شد و رفت و ماهم به سمت خونه حرکت کردیم
وقتی رسیدم خونه مادر و پدرم بهم نکاه کردن و گفتن:
م.ک.ی پ.ک.ی:سلام خسته نباشی دخترم
-سلام.ممنونم
پ.ک.ی:بیا تعریف کن ببینم چی شد تو مدرسه
-خب....(همه چیز رو براشون تعریف کرد)
م.ک.ی:که اینطور پس اینقدر زود دوست پیدا کردی
-بله
جونگ کوک
وقتی دختره اومد محوش شدم خیلی زیبا بود واقعا چهره قشنگی داشت.خودش رو معرفی کرد.وقتی معلم گفت بیاد کنار من بشینه دل تو دلم نبود که بخوام باهاش حرف بزنم
_سلام من جونگ کوکم
-منم کیونگم
_کمک خواستی میتونی رو من حساب کنی الانم بهتره به درس گوش بدیم
-ممنونم بابت کمکت
_خواهش میکنم
خیلی صدای قشنگی داشت معلم درحال درس دادن بود ولی من حواسم بیشتر به کیونگ بود اون واقعا زیبا بود
اینقدر محوش بودم که نفهمیدم کی زنگ خورد
_خب گفتی اسمت کیونگه؟
-آره
_خواهر یا برادری داری؟
-نه منو به سرپرستی گرفتن.توچی؟
_آها من تک فرزندم
انقدر گرم صحبت کردن باهاش بودم که نفهمیدم کی زنگ خورد
۳.۳k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.