وقتی الکی بهونه میگیری و دعواتون میشه(درخواستی)
علامت ها
چان+
ا.ت_
.
.
.
تقریبا نیم ساعت بود که از مهمونی ای که دوست جان گرفته بود اومده بودین خونه
مست کرده بودی…خیلیم مست کرده بودی
چان که رفته بود دوش بگیره از حموم اومد ، لباساشو پوشید و اومد روی مبل نشست
موقعیت تو جوری بود که روی مبل نشسته بودی و سرت بالا بود
تو همون حالت گفتی
_واقعا نمیفهممت!
نگاهشو به تو که تو اون حالت بودی داد
+چرا؟
_چطور میتونی بدون من بری حموم؟
+چی میگی؟ تو خودت میگفتی از اینکه با کسی بری حموم خوشت نمیاد
بهش نگاه کردی و گفتی
_سره من داد نزن(داد)
_داد نزدم که
چان میدونست مستی برای همین نمیخواست باهات تند رفتار کنه
دوباره به همون حالت قبلیت برگشتی
_واقعا نمیدونم چرا تو شوهرمی
_دوستت دارم اما از اینکه باهات ازدواج کردم پشیمونم
_روزا گه میگذره بیشتر پی میبرم به اینکه اکسم شوهر بهتری میشد!
چان با اینکه متوجه بود تو نمیفهمی چی میگی کم کم داشت خونش به جوش میومد
_ای کاش میشد برگردیم عقب
به جان نگاه کردی…داشت خیلی ترسناک و جدی نگاهت میکرد
_اونجوری میتونستم به جای اینکه با تو ازدواج کنم با اکسم ازدواج کنم!
+ا.ت خفه میشی یا خفت کنم؟
با پررویی و تمسخر بهش گفتی
_هیچ غلطی نمیتونی بکنی
انگشت اشارشو آورد جلوی صورتت و بهت گفت
+خانوم کانگ ا.ت حواستون هست که دارین چی میگین؟
_بله ، حواسم خیلیم هست آقای کریستوفر بنگ چان
+ا.ت حد خودتو بدون
_ازت بدم میاد..بدم میاد..بدم میـ..
چان نزاشت حرفتو کامل کنی و بهت سیلی زد
با سوزش گونت مستیت پرید ، دستتو گذاشتی روی گونت و بغض کردی
چان بدون توجه به تو رفت تو اتاق لباسشو عوض کرد و رفت بیرون
وقتی در رو بست شیفت کاریه بغضت تموم شد و الان شیفت گریت بود
داشتی گریه میکردی و خودت رو سرزنش میکردی
_هق اگه من مست نمیکردم..هق اینجوری نمیشد
بعد از کلی گریه تصمیم گرفتی به جان پیام بدی
(پیام ا.ت به چان)
سلام چانی
ببخشید که ناراحتت کردم
راستش هیچیم دست خودم نبود
بابت تحمل کردنم متاسفم
میدونم که آدم غیرقابل تحملیم و فکر کنم امشب به قدری غیرقابل تحمل شدم که بروزش دادی
نمیدونم چی باید بگم…تنها چیزی که الان میاد تو مغزم اینه که ازت عذر خواهی کنم پس…معذرت میخوام که هیچوقت اونی که میخواستی نبودم
راستی اینم بگم اون سیلی که بهم زدی حقم بود من جات بودم بیشتر میزدم
خلاصه امیدوارم منو ببخشی:)
(تموم شد چیزی که نوشت)
واقعا نمیدونستی چی باید بگی…در برابر کاری که کرده بودی زبونت قاصر بود
فکر میکردی اون سیلی حقت بود ولی در برابر غیرقابل تحمل بودنت کافی نبود پس شروع کردی به زدن خودت
(چند دقیقه بعد)
دست از خودزنی برداشتی و درحالی که روی زمین نشسته بودی داشتی گریه میکردی و جیغ میزدی که یکی اومد بغلت کرد
فهمیدی چانه پس هیچی نگفتی و فقط تو بغلش گریه میکردی
بعد از ۱ دقیقه چان تورو از بغلش آورد بیرون
همین که از بغلش اومدی بیرون سرت رو انداختی پایین
+ا.ت
_بله؟(بغض)
+متاسفم که بهت سیلی زدم…اون به هیچ وجه حقت نبود
_بود!
+ا.ت(جدی)
فقط داشتی بی صدا گریه میکردی
چان با لبخند جونتو گرفت و سرت رو آورد بالا
با دیدن صورتت که بخاطر سیلی ای که بهت زده بود قرمز بود لبخندش محو شد…بغض کرد و گفت
+کار منه؟(بغض)
دستت سنگین نبود ، میشه گفت وقتی خودتو میزدی هیچ حسی نداشتی و صورتت فقط بخاطر سیلی چان و گریه هات قرمز بود
چان بغضش ترکید
+هق متاسفم ا.ت…متاسفم(گریه)
لبشو بوسیدی و کفتی
_هیچ اشکالی نداره
+منو میبخشی؟
_اره…تو چی؟تو منو میبخشی؟
+منم تورو میبخشمت
و دوتاتون با لبخند بهم نگاه کردین و همدیگر رو بوسیدین
+_دوستت دارم
(پایان)
#استری_کیدز
#بنگچان
#لینو
#چانگبین
#هیونجین
#هان
#فلیکس
#سونگمین
#جونگین
#تکپارتی
#چندپارتی
#وانشات
#سناریو
#تصورکن
#فیک
#فیکشن
چان+
ا.ت_
.
.
.
تقریبا نیم ساعت بود که از مهمونی ای که دوست جان گرفته بود اومده بودین خونه
مست کرده بودی…خیلیم مست کرده بودی
چان که رفته بود دوش بگیره از حموم اومد ، لباساشو پوشید و اومد روی مبل نشست
موقعیت تو جوری بود که روی مبل نشسته بودی و سرت بالا بود
تو همون حالت گفتی
_واقعا نمیفهممت!
نگاهشو به تو که تو اون حالت بودی داد
+چرا؟
_چطور میتونی بدون من بری حموم؟
+چی میگی؟ تو خودت میگفتی از اینکه با کسی بری حموم خوشت نمیاد
بهش نگاه کردی و گفتی
_سره من داد نزن(داد)
_داد نزدم که
چان میدونست مستی برای همین نمیخواست باهات تند رفتار کنه
دوباره به همون حالت قبلیت برگشتی
_واقعا نمیدونم چرا تو شوهرمی
_دوستت دارم اما از اینکه باهات ازدواج کردم پشیمونم
_روزا گه میگذره بیشتر پی میبرم به اینکه اکسم شوهر بهتری میشد!
چان با اینکه متوجه بود تو نمیفهمی چی میگی کم کم داشت خونش به جوش میومد
_ای کاش میشد برگردیم عقب
به جان نگاه کردی…داشت خیلی ترسناک و جدی نگاهت میکرد
_اونجوری میتونستم به جای اینکه با تو ازدواج کنم با اکسم ازدواج کنم!
+ا.ت خفه میشی یا خفت کنم؟
با پررویی و تمسخر بهش گفتی
_هیچ غلطی نمیتونی بکنی
انگشت اشارشو آورد جلوی صورتت و بهت گفت
+خانوم کانگ ا.ت حواستون هست که دارین چی میگین؟
_بله ، حواسم خیلیم هست آقای کریستوفر بنگ چان
+ا.ت حد خودتو بدون
_ازت بدم میاد..بدم میاد..بدم میـ..
چان نزاشت حرفتو کامل کنی و بهت سیلی زد
با سوزش گونت مستیت پرید ، دستتو گذاشتی روی گونت و بغض کردی
چان بدون توجه به تو رفت تو اتاق لباسشو عوض کرد و رفت بیرون
وقتی در رو بست شیفت کاریه بغضت تموم شد و الان شیفت گریت بود
داشتی گریه میکردی و خودت رو سرزنش میکردی
_هق اگه من مست نمیکردم..هق اینجوری نمیشد
بعد از کلی گریه تصمیم گرفتی به جان پیام بدی
(پیام ا.ت به چان)
سلام چانی
ببخشید که ناراحتت کردم
راستش هیچیم دست خودم نبود
بابت تحمل کردنم متاسفم
میدونم که آدم غیرقابل تحملیم و فکر کنم امشب به قدری غیرقابل تحمل شدم که بروزش دادی
نمیدونم چی باید بگم…تنها چیزی که الان میاد تو مغزم اینه که ازت عذر خواهی کنم پس…معذرت میخوام که هیچوقت اونی که میخواستی نبودم
راستی اینم بگم اون سیلی که بهم زدی حقم بود من جات بودم بیشتر میزدم
خلاصه امیدوارم منو ببخشی:)
(تموم شد چیزی که نوشت)
واقعا نمیدونستی چی باید بگی…در برابر کاری که کرده بودی زبونت قاصر بود
فکر میکردی اون سیلی حقت بود ولی در برابر غیرقابل تحمل بودنت کافی نبود پس شروع کردی به زدن خودت
(چند دقیقه بعد)
دست از خودزنی برداشتی و درحالی که روی زمین نشسته بودی داشتی گریه میکردی و جیغ میزدی که یکی اومد بغلت کرد
فهمیدی چانه پس هیچی نگفتی و فقط تو بغلش گریه میکردی
بعد از ۱ دقیقه چان تورو از بغلش آورد بیرون
همین که از بغلش اومدی بیرون سرت رو انداختی پایین
+ا.ت
_بله؟(بغض)
+متاسفم که بهت سیلی زدم…اون به هیچ وجه حقت نبود
_بود!
+ا.ت(جدی)
فقط داشتی بی صدا گریه میکردی
چان با لبخند جونتو گرفت و سرت رو آورد بالا
با دیدن صورتت که بخاطر سیلی ای که بهت زده بود قرمز بود لبخندش محو شد…بغض کرد و گفت
+کار منه؟(بغض)
دستت سنگین نبود ، میشه گفت وقتی خودتو میزدی هیچ حسی نداشتی و صورتت فقط بخاطر سیلی چان و گریه هات قرمز بود
چان بغضش ترکید
+هق متاسفم ا.ت…متاسفم(گریه)
لبشو بوسیدی و کفتی
_هیچ اشکالی نداره
+منو میبخشی؟
_اره…تو چی؟تو منو میبخشی؟
+منم تورو میبخشمت
و دوتاتون با لبخند بهم نگاه کردین و همدیگر رو بوسیدین
+_دوستت دارم
(پایان)
#استری_کیدز
#بنگچان
#لینو
#چانگبین
#هیونجین
#هان
#فلیکس
#سونگمین
#جونگین
#تکپارتی
#چندپارتی
#وانشات
#سناریو
#تصورکن
#فیک
#فیکشن
۱۶.۸k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.