پارت دومم🐼🤍

پارت دومم🐼🤍
اسم رمان: بگو دوست دارمم🥂🧡
#مالکــــــــ🍋💛
اصکی=هک🚙💙
که من و مامان خندیدیمم و رفتمم شلوارم رو عوض کنم که نیکا زنگ زد و گفف
+سلام دیانا خوبی
×سلام اره مرسیی ولی سوختمم🥺😂
+ای وایییییی دختر چیکار کردییی باخودتتتتتت😨😱
×هیچی نشده نیکااا شلوغش نکنن😂چایی ریختم روشلوارمم😂😂
که یکدفعه صدای خنده های نیکاا از پشت تلفن اومدد و چون اخرش روگذاشته بودم رو بلند گو مامانمم خندیددد😂😂
که صدای نیکا اومد و گف راستی دیاااا کارت داشتمم☺️💜
×جانم نیکاا بگووو🎀🦋✨
+دیااا امشب میای کافهه؟؟
×نمیدونم بزار بت مامانم بگمم☺️💖
+باشه بگووو حتمااا بهم زنگ بزنن دوست دارم عجقمم باییی🎧⛓❤️
×منم دوست دارم عشخم باییی🐳💎
کهه یزره توی اینستاا چرخیدمم از وقتی که ترکمم کردهه اینقدر کلیپ های دپ دیدم که اکسپلورم شده پر از کلیپ های دپ🚬🖤
((( بچه ها کسی که ترکش کرده متین بوده و الان هم با نیکاس و الان نیکا نمیدونه برای همین دیانا زیاد تابلو نمیکنهه الانم۵سالی میشه که ترکش کردهه)))
داشتم به متین فکر میکردم که یهو اشکام ریختن پایین و مامان اومد تو اتاق و با دیدن من نگران شدد🥺🥺
#مامان دیانا🧩💚
دیدم دیانا داره گریه میکنهه رفتم تو اتاقش و دیدم که داره گریه میکنهه🥺 ولی اصلا صدایی ازش نیومدد دیانا از وقتی بچه بودهه وقتی که گریه میکردهه اصلا صدایی ازش نمیومددد🥺❤️
رفتم کنارش نشتم و بقلش کردم قبلا فهمیدهه بودم((((بچه ها قبلااا وقتی که دیاناا با متین بودهه متین به دیانا زنگ میزنهه و میگع بیا بریم کافهه و بعد وقتی که متینن اومدد توکافه یک قهوه و کیک شکلاتی خوردنن به دیانا میگهه کهه بیا بریم پارک میخوام مسئله ی مهمی رو بهت بگمم ودیانا باخوشحالی میره که متین میاد و میگه.......