چرا منو عاشق خودت کردی.. پارت : ۹

گوجو بلاخره اومد بیرون **

زندگی خیلی سخته ~

سائوری: اره مخصوصا اگه ۱۰ داشته باشی

گوجو: نه من ۱۶ داشتم * دوستان شماره دستشویی رو میگه *

ساتوشی: باز هم..

گوجو با بغض: اصلا هیچی نگو ! .... پرده های عفت نمیدونم کجا رفته؟ لخت منو مادرم هم ندیده بود چه برسه به بادیگاردم..

سائوری: لخت منم کسی ندیده

ساتوشی: نه تو رو خدا بیا لخت شو * داره تیکه میندازه *

سائوری کتش رو در اورد و گفت: باشه

گوجو سرش رو انداخت پایین و گفت: من برگردم تو مستراح برام بهتره

سائوری: اره چون ممکنه لخت شم

ساتوشی: منم باهاتون میام گوجو سان

گوجو: بریم زندگی سخته مخصوصا با وجود منحرف هایی مثل خواهرت

سائوری: نه بابا بیا بخورش * دوستان شکلات رو میز رو میگه ... لعنت بر ذهن منحرف *

گوجو: نه من شکلات تلخ دوست ندارم

سائوری: نه بیا بخورش * دوستان شکلات رو میز رو میگه ها ... الان منحرفا میگن چیز رو میگه ... استغفرالله *

ساتوشی: سائوری تمومش کن اون روی سگ منو بالا نیار کتت رو بپوش * داداش غیرتی *

سائوری: برادر من حتی نیمه لخت هم نشدم * دوستان با شومیز و شلوار بود ، ساتوشی حساسه *

ساتوشی: * اومد رو به روی سائوری و کتش رو تنش کرد *

گوجو: الانه که بالا بیارم *رفت تو دستشویی*

سائوری: آخ .. باردار شده...

ساتوشی: حتما دختره

سائوری: نه گوه نخور اون پسره لگد زده

ساتوشی: اسمش رو بزاریم گوساتوجو

سائوری: هزینه دانشگاه

ساتوشی: هزینه عروسی

سائوری: اسم گذاری بچش

گوجو: بچه کی؟

ساتوشی و سائوری: تو