ترش و شیرین پارت ۱۰
که دیدم ته بود برای این که منو نشناسه دویدم
ام تا اومدم بدوعم ته دستمو گرفت و گفت
ته : میدونم ا/ت هستی
ا/ت : از کجا فهمیدی ها ( باخشم )
ته : به تو چه
عصبانی شدم و زدم تو گوش ته و گفتم
ا/ت : منو تو دیگه نسبتی نداریم و دیگه با هم حرف هم نمی زنیم
ته با خوشحالی قبول کرد
باورم نمی شد که ته قبول کرد
من بعد اون ماجرا شده بودم خواهر میا و جوآ همه جا باهم بودیم خوش میگذروندیم و........
اما من همه جارو با ته رفته بودم و هرجا می رفتم یاد ته می افتادم
و شبا تا صبح گریه می کردم چند ماه گذشت و ته شد زیبا ترین مرد جهان
یه شب کنار میا و جوآ خوابیده بودم ولی صبح که بیدار شدم باورم نمی شد این که تو آیینه می بینم منم میا و جوآ رو بیدار کردم حتی اونا هم باورشون نمی شد احساس می کنم معجزه اتفاق افتاده و منم زیبا ترین دختر دانشگاه شدم دیگه بدون میکاپ دانشگاه می رفتم و همه ی پسر ها واستادا به غیر ته روم کراش بودن
دو هفته بعد
ویوی ته
اعصبانی بودم که همه رو ا/ت کراشن اون فقط مال من بود اما دیگه نمی شد اون مال من باشه ما رسماً از هم جدا شده بودیم و همش تقصیر من بود بچه مون دیگه تقریباً یک سال داشت و فکر می کرد مادرش مرده و بچه های خدمتکارا مسخرش می کردند یه روز که ا/ت غایب بود به همه گفتم
ته : بچه ها من هنوز عاشق ا/ت هستم و می خوام که کاری کنین که
ا/ت با من آشتی کنه به این شرط فردا آزمون نداریم
همه : باشه
فردای آن روز
بچه ها بالای پله ها ایستاده بودن و منتظر ا/ت بودن و تا ا/ت اومد اونو هل دادن و ته داشت می اومد که ا/ت افتاد تو بغلش
ویوی ا/ت
داشتم از پله ها پایین می اومدم که بچه ها منو هل دادن و افتادم بغل ته ولی من هنوز ته رو بخاطر این که منو زده بود نبخشیده بودم که زدم تو صورت ته و ناخن هام باعث شد روی بینی ته زخم بشه و به غیر من کسی تو کلاس چسب زخم نداشت مجبور شدم تو کلاس برا ته چسب زخم ببرم
ا/ت : بگیر
ته : خودت چسب رو برام بزن
ا/ت : چرا
ته : کار من که نبوده
ا/ت : هه باشه
داشتم چسب رو می زدم که روی بینی ته که یهو ........
ام تا اومدم بدوعم ته دستمو گرفت و گفت
ته : میدونم ا/ت هستی
ا/ت : از کجا فهمیدی ها ( باخشم )
ته : به تو چه
عصبانی شدم و زدم تو گوش ته و گفتم
ا/ت : منو تو دیگه نسبتی نداریم و دیگه با هم حرف هم نمی زنیم
ته با خوشحالی قبول کرد
باورم نمی شد که ته قبول کرد
من بعد اون ماجرا شده بودم خواهر میا و جوآ همه جا باهم بودیم خوش میگذروندیم و........
اما من همه جارو با ته رفته بودم و هرجا می رفتم یاد ته می افتادم
و شبا تا صبح گریه می کردم چند ماه گذشت و ته شد زیبا ترین مرد جهان
یه شب کنار میا و جوآ خوابیده بودم ولی صبح که بیدار شدم باورم نمی شد این که تو آیینه می بینم منم میا و جوآ رو بیدار کردم حتی اونا هم باورشون نمی شد احساس می کنم معجزه اتفاق افتاده و منم زیبا ترین دختر دانشگاه شدم دیگه بدون میکاپ دانشگاه می رفتم و همه ی پسر ها واستادا به غیر ته روم کراش بودن
دو هفته بعد
ویوی ته
اعصبانی بودم که همه رو ا/ت کراشن اون فقط مال من بود اما دیگه نمی شد اون مال من باشه ما رسماً از هم جدا شده بودیم و همش تقصیر من بود بچه مون دیگه تقریباً یک سال داشت و فکر می کرد مادرش مرده و بچه های خدمتکارا مسخرش می کردند یه روز که ا/ت غایب بود به همه گفتم
ته : بچه ها من هنوز عاشق ا/ت هستم و می خوام که کاری کنین که
ا/ت با من آشتی کنه به این شرط فردا آزمون نداریم
همه : باشه
فردای آن روز
بچه ها بالای پله ها ایستاده بودن و منتظر ا/ت بودن و تا ا/ت اومد اونو هل دادن و ته داشت می اومد که ا/ت افتاد تو بغلش
ویوی ا/ت
داشتم از پله ها پایین می اومدم که بچه ها منو هل دادن و افتادم بغل ته ولی من هنوز ته رو بخاطر این که منو زده بود نبخشیده بودم که زدم تو صورت ته و ناخن هام باعث شد روی بینی ته زخم بشه و به غیر من کسی تو کلاس چسب زخم نداشت مجبور شدم تو کلاس برا ته چسب زخم ببرم
ا/ت : بگیر
ته : خودت چسب رو برام بزن
ا/ت : چرا
ته : کار من که نبوده
ا/ت : هه باشه
داشتم چسب رو می زدم که روی بینی ته که یهو ........
۱۲.۱k
۱۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.