عاشق روانی
عاشق روانی { پارت ۲}
که یکدفعه ...
چند تا خفاش از جلومون رد شدن
لونا : جیغغغغغغ
ا/ت : آروم باش اونا چیزی نبودن که
لونا : ب..بخشید
همینطور داشتیم میرفتیم .
مورتیشیا دیگه خسته شده بود .
مورتیشیا ؛ بچه ها من دیگه نمیتونم میرم
مورتیشیا رفت
داشتیم میرفتیم که یکدفعه دیدیم لاریسا نیست اصلا . کلی لونا ترسیده بود .
ا/ت : لونا چرا داری میلرزی ؟
لونا : خوبم بیا بریم اشکال نداره
ا/ت : مطمئنی ؟
لونا : آره
به راه رفتن ادامه دادیم که رسیدیم به یه در عجیب که معلوم نبود اصلا داستانش چیه
ا/ت : این دیگه چیه ؟
لونا : من از کجا بدونم
ا/ت : میای بریم داخلش ؟
لونا : ب..باشه
لونا رفت محکم دست ا/ت رو گرفت
در رو باز کردن .
پریدن داخلش که یکدفعه ...
ادامه دارد ✋
که یکدفعه ...
چند تا خفاش از جلومون رد شدن
لونا : جیغغغغغغ
ا/ت : آروم باش اونا چیزی نبودن که
لونا : ب..بخشید
همینطور داشتیم میرفتیم .
مورتیشیا دیگه خسته شده بود .
مورتیشیا ؛ بچه ها من دیگه نمیتونم میرم
مورتیشیا رفت
داشتیم میرفتیم که یکدفعه دیدیم لاریسا نیست اصلا . کلی لونا ترسیده بود .
ا/ت : لونا چرا داری میلرزی ؟
لونا : خوبم بیا بریم اشکال نداره
ا/ت : مطمئنی ؟
لونا : آره
به راه رفتن ادامه دادیم که رسیدیم به یه در عجیب که معلوم نبود اصلا داستانش چیه
ا/ت : این دیگه چیه ؟
لونا : من از کجا بدونم
ا/ت : میای بریم داخلش ؟
لونا : ب..باشه
لونا رفت محکم دست ا/ت رو گرفت
در رو باز کردن .
پریدن داخلش که یکدفعه ...
ادامه دارد ✋
۵.۴k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.