جین " ات گمشو تا خفت نکردم
جین " ات گمشو تا خفت نکردم
ات " اوپا آخه دلت میاد منو دعوا تونی من دونا دالم لفطا بیبشید 🥲🥲🥺🥺
جین " اههههه پدصگ چشاتو اونجوری نکن عهههه نوچ نوچ خانوم ات من نمیبازم به این چشاااااااا اهههههه ولم کنننننن
ات " اوپا 🥺🥺🥺
جین " باش باش کیوت خر بخشیدمت دیگه به غذا های من دست نمیزنیا
ات " اخجون من بلدم بش 🥺🥺🥺
شوگا " ( بچم در برابر اون لبخند های گوگلیت کم میاره و در آخر بغلت میکنه بیرین لالا 🥲🥲)
جیهوپ " اخخخخ کیوتم چرا اینقدر خونه رو بهم میریزی که من عصبی کنی من قربونت بشم
ات " خودا نکنه چاگی 🥺🥺
نامجون " تو میدونستی سر کتابام حساسم چرا آخه الان باید اینجوری کنی
ات " ( با اینکه کیوت بازی در میاری و اون میدونه زود میبازه میره تو اتاقش و توام سه ساعت کامل گریه میکنی و آخر سر از هوش میری و نامجون بچم هعی خود خوری میکنه که چرا ولت کرد و رفت و تورو سریع میرسونه بیمارستان )
جیمین " اخخخخخ موچی من تو که اینطوری میکنی دل من آب میشه بش بخشیدمت
ات " گربانت بلم من اوپا 🥺🥺
جیمین " خدا نکنه
وی" ( چشماتو میبوسه و میگه ) ببین چاگی تو که میدونی من دوست ندارم واسه بار اینطوری لباس بپوشی پس چرا عصبیم میکنی ولی چون خیلی کیوتی و وقتی گریه میکنی قلبم درد میگیره میبخشمت
ات " بیبشید چاگی من قول میدم دیگه اینجوری لباس نپوشم🥲🥲
کوک " آخه توله ، من شیر موزامو میخوام چرا همرو خوردی هااااا پسشون بدههههههههه
ات " یااااا چاگی چرا سرمداد میزنی خوووووو 🥺🥺🥺
کوک " خررررر نکن اینجوری با من آخه کیوت بودن در این حد اصا من منصرف شدم تمام شیرموزای دنیا فدا سرت فقط اینجوری نگام نکن وای قلبم
ات " آخه بیب تو سرم داد میزنی من ناناحت میشما 🥺🥺
کوک " باش توله نکن اینطوری که قلبم ضعیفه بخشیدمت
ات " ایوللللل بردم 🥲🥲🥲🥺
کوک " عررررر نکن توله .....
و این داستان تا موقع خواب ادامه دارد .....😂😂
ات " اوپا آخه دلت میاد منو دعوا تونی من دونا دالم لفطا بیبشید 🥲🥲🥺🥺
جین " اههههه پدصگ چشاتو اونجوری نکن عهههه نوچ نوچ خانوم ات من نمیبازم به این چشاااااااا اهههههه ولم کنننننن
ات " اوپا 🥺🥺🥺
جین " باش باش کیوت خر بخشیدمت دیگه به غذا های من دست نمیزنیا
ات " اخجون من بلدم بش 🥺🥺🥺
شوگا " ( بچم در برابر اون لبخند های گوگلیت کم میاره و در آخر بغلت میکنه بیرین لالا 🥲🥲)
جیهوپ " اخخخخ کیوتم چرا اینقدر خونه رو بهم میریزی که من عصبی کنی من قربونت بشم
ات " خودا نکنه چاگی 🥺🥺
نامجون " تو میدونستی سر کتابام حساسم چرا آخه الان باید اینجوری کنی
ات " ( با اینکه کیوت بازی در میاری و اون میدونه زود میبازه میره تو اتاقش و توام سه ساعت کامل گریه میکنی و آخر سر از هوش میری و نامجون بچم هعی خود خوری میکنه که چرا ولت کرد و رفت و تورو سریع میرسونه بیمارستان )
جیمین " اخخخخخ موچی من تو که اینطوری میکنی دل من آب میشه بش بخشیدمت
ات " گربانت بلم من اوپا 🥺🥺
جیمین " خدا نکنه
وی" ( چشماتو میبوسه و میگه ) ببین چاگی تو که میدونی من دوست ندارم واسه بار اینطوری لباس بپوشی پس چرا عصبیم میکنی ولی چون خیلی کیوتی و وقتی گریه میکنی قلبم درد میگیره میبخشمت
ات " بیبشید چاگی من قول میدم دیگه اینجوری لباس نپوشم🥲🥲
کوک " آخه توله ، من شیر موزامو میخوام چرا همرو خوردی هااااا پسشون بدههههههههه
ات " یااااا چاگی چرا سرمداد میزنی خوووووو 🥺🥺🥺
کوک " خررررر نکن اینجوری با من آخه کیوت بودن در این حد اصا من منصرف شدم تمام شیرموزای دنیا فدا سرت فقط اینجوری نگام نکن وای قلبم
ات " آخه بیب تو سرم داد میزنی من ناناحت میشما 🥺🥺
کوک " باش توله نکن اینطوری که قلبم ضعیفه بخشیدمت
ات " ایوللللل بردم 🥲🥲🥲🥺
کوک " عررررر نکن توله .....
و این داستان تا موقع خواب ادامه دارد .....😂😂
۶.۳k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.