Funny & fierce 3
Funny & fierce
Part 3
اومدم بشینم روی صندلی که متوجه نگاه یه نفر روی خودم شدم
فهمیدم که جیمین زل زده به من
+چیشده.لباسم کثیفه؟؟
(ویو جیمین)
همینجوری داشتم بهش نگاه میکردم و محوش بودم که
+چیشده.لباسم کثیفه؟؟
حول شدم و دستم خورد به لیوان و نوشیدنی ریخت روی لباس ا.ت و از جاش پرید
خجالت زده بهش نگاه کردم
(ویو ا.ت)
دیدم به سوالم جواب نداد اومدم بشینم روی صندلی که دستش خورد به لیوان و نوشیدنی ریخت روی لباسم از روی صندلی بلند شدم و شروع کردم به پاک کردنش
جیمین هم یه جور مظلومی نگام میکرد و خجالت زده بود
برای اینکه بیشتر خجالت زده نشه دامنم رو ول کردم و نشستم روی صندلی
_ببخش... اممم تقصیر من نبود تقصیر گارسون بود که لیوان رو گذاشته اینجا
+اشکالی نداره
واقعا که اون دستش خورد به لیوان ولی انداخت تقصیر گارسون. معذرت خواهی هم نکرد دیگه داره عصبانیم میکنه
بلند شدم برم که
_صبر کن نمیخوای جواب سوالت رو بدونی؟
برای همین دوباره نشستم
_ببخشید
از این حرفش تعجب کردم و ادامه داد
_منم نمیخوام باهات ازدواج کنم ولی نمیتونم روی حرف پدر و مادرم حرف بزنم
+ولی...
_باید بهش عادت کنی
بازم نزاشت حرفمو کامل بزنم چقدر روی مخمه
(پرش زمانی ساعت 8)
غذامون رو خوردیم که جیمین بلند شد
_من دیگه میرم
نزاشت ازش خداحافظی کنم و همینجوری رفت
منم بلند شدم و رفتم
بعد از 20 مین رسیدم خونه
، دخترم بهت تبریک میگم
+چیشده؟
*قراره فردا با جیمین ازدواج کنی پس برو استراح..
+چیییییییییی
من نمیخوام با اون ازدواج کنم
، ببخشید دخترم ولی چاره ی دیگه ای نداری
سریع دویدم توی اتاقم خیلی عصبانی بودم
رفتم یه گوشه اتاقم و شروع کردم به گریه کردن که.......
#فیک #جیمین #bts
Part 3
اومدم بشینم روی صندلی که متوجه نگاه یه نفر روی خودم شدم
فهمیدم که جیمین زل زده به من
+چیشده.لباسم کثیفه؟؟
(ویو جیمین)
همینجوری داشتم بهش نگاه میکردم و محوش بودم که
+چیشده.لباسم کثیفه؟؟
حول شدم و دستم خورد به لیوان و نوشیدنی ریخت روی لباس ا.ت و از جاش پرید
خجالت زده بهش نگاه کردم
(ویو ا.ت)
دیدم به سوالم جواب نداد اومدم بشینم روی صندلی که دستش خورد به لیوان و نوشیدنی ریخت روی لباسم از روی صندلی بلند شدم و شروع کردم به پاک کردنش
جیمین هم یه جور مظلومی نگام میکرد و خجالت زده بود
برای اینکه بیشتر خجالت زده نشه دامنم رو ول کردم و نشستم روی صندلی
_ببخش... اممم تقصیر من نبود تقصیر گارسون بود که لیوان رو گذاشته اینجا
+اشکالی نداره
واقعا که اون دستش خورد به لیوان ولی انداخت تقصیر گارسون. معذرت خواهی هم نکرد دیگه داره عصبانیم میکنه
بلند شدم برم که
_صبر کن نمیخوای جواب سوالت رو بدونی؟
برای همین دوباره نشستم
_ببخشید
از این حرفش تعجب کردم و ادامه داد
_منم نمیخوام باهات ازدواج کنم ولی نمیتونم روی حرف پدر و مادرم حرف بزنم
+ولی...
_باید بهش عادت کنی
بازم نزاشت حرفمو کامل بزنم چقدر روی مخمه
(پرش زمانی ساعت 8)
غذامون رو خوردیم که جیمین بلند شد
_من دیگه میرم
نزاشت ازش خداحافظی کنم و همینجوری رفت
منم بلند شدم و رفتم
بعد از 20 مین رسیدم خونه
، دخترم بهت تبریک میگم
+چیشده؟
*قراره فردا با جیمین ازدواج کنی پس برو استراح..
+چیییییییییی
من نمیخوام با اون ازدواج کنم
، ببخشید دخترم ولی چاره ی دیگه ای نداری
سریع دویدم توی اتاقم خیلی عصبانی بودم
رفتم یه گوشه اتاقم و شروع کردم به گریه کردن که.......
#فیک #جیمین #bts
۲۵.۲k
۰۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.