سناریو
وقتی عضو هشتمی و...
ا.ت: من از خرید برگشتممم
جونگ کوک: عووو بزا ببینم چیا گرفتی
کوک: سرمو کردم تو پاکتا که
کوک: ا.ت این چیهه؟(لباس بچه عکسشو گذاشتم)
همه اعضا به سمت کوک و بعد به سمت ا.ت برگشتن
ا.ت از اونجایی که میدونم ذهناتون خیلی خرابه بزارین توضیح بدم منن فقط ازش خوشم اومد و دلم نیومد نخرمششش
یونگی: هوفف خداروشکر فک کردم دیشب...
ا.ت: یونگیااااا...
نامجون: واستا ببینم شما دوتا
یونگی: اره ما همو دوس داریم
ا.ت: یونگییییی
یونگی: چیه خب همه باید بدونن دیگه
جیمین: هوووو بادا بادا مبارک بادااا
تهیونگ: یه عروسی دعوت شدیمممم
کوک: گیلی گیلی گیلی
درخواستی مینویسم
ا.ت: من از خرید برگشتممم
جونگ کوک: عووو بزا ببینم چیا گرفتی
کوک: سرمو کردم تو پاکتا که
کوک: ا.ت این چیهه؟(لباس بچه عکسشو گذاشتم)
همه اعضا به سمت کوک و بعد به سمت ا.ت برگشتن
ا.ت از اونجایی که میدونم ذهناتون خیلی خرابه بزارین توضیح بدم منن فقط ازش خوشم اومد و دلم نیومد نخرمششش
یونگی: هوفف خداروشکر فک کردم دیشب...
ا.ت: یونگیااااا...
نامجون: واستا ببینم شما دوتا
یونگی: اره ما همو دوس داریم
ا.ت: یونگییییی
یونگی: چیه خب همه باید بدونن دیگه
جیمین: هوووو بادا بادا مبارک بادااا
تهیونگ: یه عروسی دعوت شدیمممم
کوک: گیلی گیلی گیلی
درخواستی مینویسم
۴.۸k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.