مدرسه دوست داشتنی من پارت 7
+زنگ خونه که خورد با دوستام رفتیم جلو در مدرسه که یکی صدام زد برگشتم اون نامجون بود چه عجب ایشون یادی از ما کردن
نامجون : جه یونا ببخشید نتونستم حالتو بپرسم امید وارم که خوب باشی بیشتر از این مزاحمت نمیشم فعلا
+ او مای گادددد پشمامممممممم اون چی گفت؟ اصلا ولش دخترای هول مدرسه مونو
یورا: ببین دخترا چقد بهت حسودی می کنن اوففف
+ اونا خلن تو هم باید خل باشییی اِ بابام اومد فعلا بچه ها
صدای بوق ماشین بابام رو که شنیدم از بچهها خدافظی کردم و رفتم سوار ماشین شدم
( مکالمه داخل ماشین)
+ سلام باباااااا
ب/ جه یون: سَ....
+ خواست سلام بده که گفتی صورتم رو دید تعجب کرد و ماشینو نگه داشت
ب/جه یو( با حالت عصبی) : صورتتتت چی شدهههههههههه
+ هیچی بابایی امروز ورزش داشتیم توپ خورد تو صورتم
ب/ جه یون : حتما باز برات قلدری کردن نه پدری ازشون در بیارم
+ نه نه باباییییی اتفاقی بود آروم باش اینجوری نکن من خیلی میترسما
ب/ جه یون : هوف خیلی خب
+ بنظرت امروز کی رو دیدم؟
ب/جه یون : کی؟
+ خب حدث بزن
ب/ جه یون : خب کسی به ذهنم نمیرسه
+ ای خدااااااا خب بابا عمو جانگ هم کنار تو کار می کنه نه؟
ب / جه یون : آره چطور
+ هوسوک هم مدرسه ای منهههه
ب/ جه یون : باز ای دوتا خلو چل بهم رسیدن صلوات ختم کن
+ باباااااا ایششش گفتم بهش حتما یه سر میریم خونشون
ب/ جه یون : خب فعلا که کار داریم
+ ولی من می خوام خاله جانگ رو هم ببینم دلم براشون تنگ شده
ب/ چه یون : ببینم مامانت چی میگه تو هفته برنامه میریزیم
+ و بابا قراره بریم اردو رضایت نامه رو حتما حتما برام امضا کن
ب/ جه یون : باشه دخترم بزار برسیم خونه چه عجله ای داری
+ میترسم یادم بره جا بمونم
ب/جه یون : نترس نمیره
*دو روز بعد*
خب این پارتم به پایان رسید
نامجون : جه یونا ببخشید نتونستم حالتو بپرسم امید وارم که خوب باشی بیشتر از این مزاحمت نمیشم فعلا
+ او مای گادددد پشمامممممممم اون چی گفت؟ اصلا ولش دخترای هول مدرسه مونو
یورا: ببین دخترا چقد بهت حسودی می کنن اوففف
+ اونا خلن تو هم باید خل باشییی اِ بابام اومد فعلا بچه ها
صدای بوق ماشین بابام رو که شنیدم از بچهها خدافظی کردم و رفتم سوار ماشین شدم
( مکالمه داخل ماشین)
+ سلام باباااااا
ب/ جه یون: سَ....
+ خواست سلام بده که گفتی صورتم رو دید تعجب کرد و ماشینو نگه داشت
ب/جه یو( با حالت عصبی) : صورتتتت چی شدهههههههههه
+ هیچی بابایی امروز ورزش داشتیم توپ خورد تو صورتم
ب/ جه یون : حتما باز برات قلدری کردن نه پدری ازشون در بیارم
+ نه نه باباییییی اتفاقی بود آروم باش اینجوری نکن من خیلی میترسما
ب/ جه یون : هوف خیلی خب
+ بنظرت امروز کی رو دیدم؟
ب/جه یون : کی؟
+ خب حدث بزن
ب/ جه یون : خب کسی به ذهنم نمیرسه
+ ای خدااااااا خب بابا عمو جانگ هم کنار تو کار می کنه نه؟
ب / جه یون : آره چطور
+ هوسوک هم مدرسه ای منهههه
ب/ جه یون : باز ای دوتا خلو چل بهم رسیدن صلوات ختم کن
+ باباااااا ایششش گفتم بهش حتما یه سر میریم خونشون
ب/ جه یون : خب فعلا که کار داریم
+ ولی من می خوام خاله جانگ رو هم ببینم دلم براشون تنگ شده
ب/ چه یون : ببینم مامانت چی میگه تو هفته برنامه میریزیم
+ و بابا قراره بریم اردو رضایت نامه رو حتما حتما برام امضا کن
ب/ جه یون : باشه دخترم بزار برسیم خونه چه عجله ای داری
+ میترسم یادم بره جا بمونم
ب/جه یون : نترس نمیره
*دو روز بعد*
خب این پارتم به پایان رسید
۵۴.۲k
۲۹ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.