رفتم کنارش دستم از یاری بگیرد
رفتم کنارش دستم از یاری بگیرد
دستم برای حاجت و کاری بگیرد
گفتم امام ای شاه در مشهد مقیمی
یاری نما تا عشقم اینباری بگیرد
گفتم که قرآن از برم گردد تمامی
در قلبم این مصحف به بسیاری بگیرد
این سوره ها در جانم از یاری نشینند
هر آیه ای جانم به غمخواری بگیرد
ای شاه ای مشهد مرا حافظ بگردان
انوار قرآن در دلم جاری بگیرد
تحصیل علم و دانشم کامل بگردان
تا این دل از انوار تو باری بگیرد
دنیا نمیخواهم مرا فیض گران ده!
تا ابر لطفت نیک انگاری بگیرد
آنگه ببارد از کرم فیضت به جانم
ابر گران فیض اینباری بگیرد
شاید وحید از روح لطفت پر ثمر گشت
چشمش به شوقت اشکی و زاری بگیرد
Join my group board
, مجموعه اشعار ساسان خاکسار متخلص به وحید تویسرکانی
https://pin.it/1YDvidm
دستم برای حاجت و کاری بگیرد
گفتم امام ای شاه در مشهد مقیمی
یاری نما تا عشقم اینباری بگیرد
گفتم که قرآن از برم گردد تمامی
در قلبم این مصحف به بسیاری بگیرد
این سوره ها در جانم از یاری نشینند
هر آیه ای جانم به غمخواری بگیرد
ای شاه ای مشهد مرا حافظ بگردان
انوار قرآن در دلم جاری بگیرد
تحصیل علم و دانشم کامل بگردان
تا این دل از انوار تو باری بگیرد
دنیا نمیخواهم مرا فیض گران ده!
تا ابر لطفت نیک انگاری بگیرد
آنگه ببارد از کرم فیضت به جانم
ابر گران فیض اینباری بگیرد
شاید وحید از روح لطفت پر ثمر گشت
چشمش به شوقت اشکی و زاری بگیرد
Join my group board
, مجموعه اشعار ساسان خاکسار متخلص به وحید تویسرکانی
https://pin.it/1YDvidm
۶.۳k
۱۸ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.