part 10
part 10
ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ࡅ࡙ߊ ܣࡐܚࡍ◁❚❚▷
نویسندگان:«یونا♡کارولین♡»
سعید: مگه تو دوسم نداری؟
سارا: چرا
پس به حرفم گوش کن. راه دیگه ای نداریم. اگه نریم باید با آرین...
سارا: باشه قبوله ادامه نده
گوشی رو قطع کرد
زنگ زدم به دوست صمیمیم تینا که از ۵ سالگی باهم بودیم.
تینا: سلام خرهههههههههه
سارا: تینا باید ببینمت.
تینا: چی شده؟! چرا صدات میلرزه؟! باشه باشه بیا همون همیشگی.
سارا: باشه عشقم. بای
تینا: بای
گوشی رو قطع کردم و بعد از یه دوش آماده شدم که برم بیرون
مامان مریم: جایی تشریف میبری؟ پیش سعید نمیریاا
سارا: دارم میرم خونه ی تینا
مامان مریم: باشه فقط تا شب برگرد پیش سعیدم نرو.
رفتم همون کافه همیشگی که دیدم نشسته و داره قهوه میخوره
رفتم پیشش
ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ࡅ࡙ߊ ܣࡐܚࡍ◁❚❚▷
نویسندگان:«یونا♡کارولین♡»
سعید: مگه تو دوسم نداری؟
سارا: چرا
پس به حرفم گوش کن. راه دیگه ای نداریم. اگه نریم باید با آرین...
سارا: باشه قبوله ادامه نده
گوشی رو قطع کرد
زنگ زدم به دوست صمیمیم تینا که از ۵ سالگی باهم بودیم.
تینا: سلام خرهههههههههه
سارا: تینا باید ببینمت.
تینا: چی شده؟! چرا صدات میلرزه؟! باشه باشه بیا همون همیشگی.
سارا: باشه عشقم. بای
تینا: بای
گوشی رو قطع کردم و بعد از یه دوش آماده شدم که برم بیرون
مامان مریم: جایی تشریف میبری؟ پیش سعید نمیریاا
سارا: دارم میرم خونه ی تینا
مامان مریم: باشه فقط تا شب برگرد پیش سعیدم نرو.
رفتم همون کافه همیشگی که دیدم نشسته و داره قهوه میخوره
رفتم پیشش
۲.۲k
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.