منشی جدید شرکت فصل

منشی جدید شرکت "فصل² "
part ⁴


ات: یونگی من دیگه میرم دنبال سئوک
یونگی: باشه برو منم دیگه کم کم میام
ات: باشه .... خدافظ
یونگی: خدافظ

رفتم و سوار ماشین شدم و رفتم خونه‌ی جیهو تا سئوک رو ببرم....تو راه هی غر میزد و می‌گفت من بستنی میخوام.....تو راه یه بستنی فروشی دیدم و رفتم تا واسش بستنی بخرم

ات: خوب چه طعمی دوست داری؟
سئوک: توت فرنگیبییی
ات: باشه "خنده"
*رفتم تا بستنی واسه سئوک بگیرم که یهو دیدم یه مرده سئوک رو گرفت و برداشت برد*
ات: سئوووککککک
*دویدم دنبال مرده اما یهو خوردم زمین*
ات: آییییی.....بچممم
بستنی فروشه: چیشد خانم؟
ات: بچم....بچمو دزدیدنن
بستنی فروشه: نگران نباشید من میرم دنبالش
ات: آیییی.....سئوکک....سئوکککک "گریه"
*بقیه‌ی مردم میومدن و میپرسیدن چی شده ولی فقط گریه میکردم......تا دیدم بستنی فروشه اومد.....اما دست خالی*
ات: چ...چیشد؟؟
بستنی فروشه: متاسفم....سوار ماشین شدن و رفتن....نتونستم بهشون برسم
ات: "گریه شدید"
یه مرده: خانم شوهرتون کجاست شمارش رو بدید تا زنگ بزنم بهش
ات: بچم.....بچمو بردننن "گریه"
بستنی فروشه: خانم راست میگه شماره‌ی شوهرتون رو بدید لطفا
ات: ش...شمارش "یچی فرض کنید"

زنگ زدن به یونگی و گفتن حال همسرش بده و بچشون رو دزدین و یونگی هم با سرعت برق خودشو رسوند

یونگی: برید کنار ببینم....ات....چیشده؟
ات: رفتم هقق رفتم تا واسه سئوک بستنی بخرم کم هقق یکی دزدیدش "گریه"
یونگی: چییی؟ کی دزدیدش؟ کییییی؟ "داد"
ات: نمیدونم "گریه"
یونگی: بلد نیستی از بچه ام مراقبت کنی هااا "داد"
×: آقا سر زنت داد نزن مگه تقصیر اونه
+: راست میگه بهتره زنگ بزنید به پلیس
یونگی: زود باش بیا تو ماشین من
ات: "با گریه سوار ماشین شد و تو راه همش گریه میکرد تا رسیدن کلانتری"
یه شکایت نامه دادن و بستی فروشه هم اومد و هرچی دیده بود و گفت و بعدشم رفتن شرکت

خ.جانگ: ات گریه نکن مطمئنم پیدا میشه
ات: چجوری.....چجوری پیدا میشهه "گریه"
آ.کیم: خانم جانگ راست میگه.....پلیس ها در جریانن بچتون پیدا میشه
ات: "گریه"
یونگی: ات انقدر گریه نکن امید داشته باش که پیدا بشه
ات: یونگیییی.....سئوککک "گریه"
خ.جانگ: ات الان غش میکنی انقدر گریه نکن
ات: "گریه"

که تلفن یونگی زنگ خورد

ات: از کلانتریه؟
یونگی: نه "تعجب"

خوب با توجه به فیلما باید حدس بزنید چی میشه😅
ببخشید بابت تاخیر سرم شلوغ بود💜
دیدگاه ها (۱۰)

منشی جدید شرکت "فصل² "part ⁵ات: از کلانتریه؟یونگی: نه....شما...

عشق قدیمی part ³ویو ات:امروز اولین روز دانشگاهم بود....یه جو...

عشق قدیمیpart ²ات: قول میدی؟هوپی: آره قول میدمم.ات: مگه نگفت...

منشی جدید شرکت "فصل² "part ³بدون اینکه درو باز کنم رفتم دفتر...

پارت 2. خیانت

جیمین فیک زندگی پارت ۲۴#

جیمین فیک زندگی پارت ۶۴#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط