سلاممم..ببخشید چن روز نبودم مریض شده بودم حالم اصن خوب نبود..بریم شروع کنیم
(سیریلا)پارت۱
-این معامله برای پدر خیلی مهمه،نه؟
-بله ارباب،بخش بزرگی از ثروت خانواده ی شمارو تحت تاثیر قرار میده.
کوک نگاهشو از بادیگاردش گرفت و به بیرون از شیشه ی ماشین خیره شد.غرق افکارش بود ک ماشین ایستاد و بعد صدای پلی شدن موزیک به گوشش رسید.به جلو نگاه کرد که جیمین(بادیگارد شخصیش)به حرف اومد.
-عذرمیخوام ارباب،مثل اینکه این یه اجرای خیابونیه.الان میگم برن کنار.
جیمین میخواست از ماشین پیاده بشه ک با حرف کوک متوقف شد.
-بذار ادامه بدن.
و بعد به خیره شدن به اون دنسری ک کت قرمز ب تن داشت(تهیونگ)ادامه داد.اون پسر به خوبی بدنشو حرکت میداد و این براش فقط کمی...جذاب و خیره کننده بود.
________________
خب بنده کرم دارم و همینطور مهمون فردا یا شب پارت میذارم:)
-این معامله برای پدر خیلی مهمه،نه؟
-بله ارباب،بخش بزرگی از ثروت خانواده ی شمارو تحت تاثیر قرار میده.
کوک نگاهشو از بادیگاردش گرفت و به بیرون از شیشه ی ماشین خیره شد.غرق افکارش بود ک ماشین ایستاد و بعد صدای پلی شدن موزیک به گوشش رسید.به جلو نگاه کرد که جیمین(بادیگارد شخصیش)به حرف اومد.
-عذرمیخوام ارباب،مثل اینکه این یه اجرای خیابونیه.الان میگم برن کنار.
جیمین میخواست از ماشین پیاده بشه ک با حرف کوک متوقف شد.
-بذار ادامه بدن.
و بعد به خیره شدن به اون دنسری ک کت قرمز ب تن داشت(تهیونگ)ادامه داد.اون پسر به خوبی بدنشو حرکت میداد و این براش فقط کمی...جذاب و خیره کننده بود.
________________
خب بنده کرم دارم و همینطور مهمون فردا یا شب پارت میذارم:)
۲.۰k
۲۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.