پارت ۹ عشق بی پایان
پارت ۹ عشق بی پایان
ات :کوک ولی من بچه نمیخوام ول کن کوک
ویو کوک توی ذهنم نقشه کشیده بودم که موقع شام تو ی اب ات قرص بیهوش کننده بریزم
و وقتی که بیهوش شد ببرمش و حاملش کنم
کوک:اوک
ویو موقع شام
کوک غذا درست کرده بود و تو اب ات قرص بیهوش کننده ریخته بود
ویو بعدشام
ویو کوک
ات بیهوش شده بود براید بغلش کردم بردمش رو تخت لختش کردم خودمم لباسامو در اوردم (بقیشو به ذهن خودتون میسپارم🤣)
خب بچه چند ماه گذشت و ات و کوک زندگی کردن تا اینکه
ات :کوک ولی من بچه نمیخوام ول کن کوک
ویو کوک توی ذهنم نقشه کشیده بودم که موقع شام تو ی اب ات قرص بیهوش کننده بریزم
و وقتی که بیهوش شد ببرمش و حاملش کنم
کوک:اوک
ویو موقع شام
کوک غذا درست کرده بود و تو اب ات قرص بیهوش کننده ریخته بود
ویو بعدشام
ویو کوک
ات بیهوش شده بود براید بغلش کردم بردمش رو تخت لختش کردم خودمم لباسامو در اوردم (بقیشو به ذهن خودتون میسپارم🤣)
خب بچه چند ماه گذشت و ات و کوک زندگی کردن تا اینکه
۲۴۵
۱۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.