love and smile
پارت ۱
رزی: صبح شده اه بازم دیر میرسم سریع حاضر شدم سریع رفتم سمت در
جین: یاااااا کجا
رزی: دیرم شده باید برم
جین: تو غلط کردی
رزی: اوپااااااا
جین: سریع بیا صبحونتو بخور
رزی : باشه بابا
رفتم سریع صبحونمو خوردم سریع رفتم
رزی: اه معذرت میخوام دیر رسیدم
اقای چان: اشکال نداره دخترم سریع برو سر کارت
رزی: چشم
رفتم: لباسم رو عوض کردم
رفتم سر کارم
مشتری: من یه قهوه میخورم
رزی: چیزه دیگه لازم ندارید
مشتری: نه ممنون
رزی: خواهش میکنم* لبخند کشنده
رفتم قهوه رو گرفتم بردم
۶ شب
رزی: داشتم ظرفا رو جمع میکردم که یکی خورد بهم و با ظرفا میخواستم بیوفتم زمین که دستای یکیو دور کمرم حس کردم
تهیونگ: امروز اومدم تو یه کافه کار گرفتم بخاطر کوک سخت کار میکنم رفتم استخدام شدم برگشتنی از خوشحالی خوردم به یه دختر که همه ظرفا از دستش افتاد خودشم میخواستوبیوفته که گرفتمش
برای چند لحظه خیره شدیم بهم بهش نگاه میکردم خیلی کیوت و جذاب بود که یهو چشمم رو لباش قفل شد
وا من چه مرگم شده اخه
رزی: هولش دادم اون ور
گمشو اونور ببین چیکار کردی حالا چی بگم من به رئیس اخه تو جواب پس میدی اخه خیلی احمقی واقعا
تهیونگ: معذرت میخوام میگم رئیس از حقوقم کم کنه
رزی: حقوقت؟
تهیونگ: اره خب من از فردا اینجا کار میکنم
رزی: خدایا همینو کم داشتم هوووووووف خدا خودت نجاتم بده
♡♡
رزی: صبح شده اه بازم دیر میرسم سریع حاضر شدم سریع رفتم سمت در
جین: یاااااا کجا
رزی: دیرم شده باید برم
جین: تو غلط کردی
رزی: اوپااااااا
جین: سریع بیا صبحونتو بخور
رزی : باشه بابا
رفتم سریع صبحونمو خوردم سریع رفتم
رزی: اه معذرت میخوام دیر رسیدم
اقای چان: اشکال نداره دخترم سریع برو سر کارت
رزی: چشم
رفتم: لباسم رو عوض کردم
رفتم سر کارم
مشتری: من یه قهوه میخورم
رزی: چیزه دیگه لازم ندارید
مشتری: نه ممنون
رزی: خواهش میکنم* لبخند کشنده
رفتم قهوه رو گرفتم بردم
۶ شب
رزی: داشتم ظرفا رو جمع میکردم که یکی خورد بهم و با ظرفا میخواستم بیوفتم زمین که دستای یکیو دور کمرم حس کردم
تهیونگ: امروز اومدم تو یه کافه کار گرفتم بخاطر کوک سخت کار میکنم رفتم استخدام شدم برگشتنی از خوشحالی خوردم به یه دختر که همه ظرفا از دستش افتاد خودشم میخواستوبیوفته که گرفتمش
برای چند لحظه خیره شدیم بهم بهش نگاه میکردم خیلی کیوت و جذاب بود که یهو چشمم رو لباش قفل شد
وا من چه مرگم شده اخه
رزی: هولش دادم اون ور
گمشو اونور ببین چیکار کردی حالا چی بگم من به رئیس اخه تو جواب پس میدی اخه خیلی احمقی واقعا
تهیونگ: معذرت میخوام میگم رئیس از حقوقم کم کنه
رزی: حقوقت؟
تهیونگ: اره خب من از فردا اینجا کار میکنم
رزی: خدایا همینو کم داشتم هوووووووف خدا خودت نجاتم بده
♡♡
۶.۴k
۲۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.