تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت
تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت
به مردمی، نه به فرمان، چنان بران که تو دانی
من این حروف نوشتم، چنان که غبر ندانست
تو همه ز روی کرامت، چنان بخوان که تو دانی
خیال تیغ تو با ما، حدیث تشنه و آب است
اسیر خویش گرفتی، بکش چنان که تو دانی
به مردمی، نه به فرمان، چنان بران که تو دانی
من این حروف نوشتم، چنان که غبر ندانست
تو همه ز روی کرامت، چنان بخوان که تو دانی
خیال تیغ تو با ما، حدیث تشنه و آب است
اسیر خویش گرفتی، بکش چنان که تو دانی
۳۰.۰k
۲۳ آذر ۱۴۰۳