پارت ۲۳
از زبان یونا :
اینقدر خوشحال شدم که حد نداشت بلاخره بعد دو هفته همو میبینیم واییی من هنوز به بابام هیچی نگفتم اصلا ببینم اجازه میده یا نه همینجوری برای خودم میبرم و میدوزم امروز تعطیلی بود و بابام نرفته بود شرکت منم از اتاقم رفتم بیرون رفتم تو آشپزخونه یه قهوه درست کردم و بردم تو سالن برای بابا و کنارش نشستم داشت فوتبال نگاه میکرد
~به به دختر گلم چی شد اومدی پیش ما
_(خنده ریز)
_چخبر بابا کارا تو شرکت خوب پیش میره خسته که نمیشی
~نه عزیزم خوبه دیگه عادت کردم خسته نمیشم
_خوبه پس
چند دقیقه بعد که ساکت شدیم شروع به حرف زدن کردم دوباره
_بابا
~جانم
_میگم که جونکوک گفت امروز میاد اینجا دنبال من که برم پیشش
~اونوقت با اجازه کی
_خب اومدم ازت اجازه بگیرم دیگه
~گفتم تو یه چیزی میخوای بگی الکی نمیای اینجا بشینی حال منو بپرسی
_نه بابا این چه حرفیه
~چرا همینه
_حالا اجازه میدی بابا
~اگه اجازه ندم چیکار میکنی
_تا یه هفته قهر میکنم نه باهات حرف میزنم نه چیزی میخورم بابا بعد دو هفته که ندیدمش هنوزم نمیخوای بزاری برم پیشش (اخم)
~اووو باشه دخترم چرا اینجوری میکنی(خنده) برو اصن هر چقدر هم میخوای بمون تو فقط برو اینجا نمون
_یااااا من مزاحمم اینجا که اینجوری حرف میزنی
~میخوای تا اجازه ندم بری
_نه نه من اصن نوکرتم بابایی ووووی دوستت دارم بابا
~منم دوستت دارم خب برو دیگه نزاشتی ببینم فوتبال چی شد
_چشم من الان میرم شما فوتبال نگاه کنید (خنده)
بعد بلند شدم و رفتم تو اتاقم.....
اینقدر خوشحال شدم که حد نداشت بلاخره بعد دو هفته همو میبینیم واییی من هنوز به بابام هیچی نگفتم اصلا ببینم اجازه میده یا نه همینجوری برای خودم میبرم و میدوزم امروز تعطیلی بود و بابام نرفته بود شرکت منم از اتاقم رفتم بیرون رفتم تو آشپزخونه یه قهوه درست کردم و بردم تو سالن برای بابا و کنارش نشستم داشت فوتبال نگاه میکرد
~به به دختر گلم چی شد اومدی پیش ما
_(خنده ریز)
_چخبر بابا کارا تو شرکت خوب پیش میره خسته که نمیشی
~نه عزیزم خوبه دیگه عادت کردم خسته نمیشم
_خوبه پس
چند دقیقه بعد که ساکت شدیم شروع به حرف زدن کردم دوباره
_بابا
~جانم
_میگم که جونکوک گفت امروز میاد اینجا دنبال من که برم پیشش
~اونوقت با اجازه کی
_خب اومدم ازت اجازه بگیرم دیگه
~گفتم تو یه چیزی میخوای بگی الکی نمیای اینجا بشینی حال منو بپرسی
_نه بابا این چه حرفیه
~چرا همینه
_حالا اجازه میدی بابا
~اگه اجازه ندم چیکار میکنی
_تا یه هفته قهر میکنم نه باهات حرف میزنم نه چیزی میخورم بابا بعد دو هفته که ندیدمش هنوزم نمیخوای بزاری برم پیشش (اخم)
~اووو باشه دخترم چرا اینجوری میکنی(خنده) برو اصن هر چقدر هم میخوای بمون تو فقط برو اینجا نمون
_یااااا من مزاحمم اینجا که اینجوری حرف میزنی
~میخوای تا اجازه ندم بری
_نه نه من اصن نوکرتم بابایی ووووی دوستت دارم بابا
~منم دوستت دارم خب برو دیگه نزاشتی ببینم فوتبال چی شد
_چشم من الان میرم شما فوتبال نگاه کنید (خنده)
بعد بلند شدم و رفتم تو اتاقم.....
۱۵.۴k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.