یک نفر نیست دلم تنگِ حضورش بشود
یک نفر نیست دلم تنگِ حضورش بشود
کوچهٔ خاطره ام راهِ عبورش بشود
یک نفر نیست در این سردیِ تنهایی و درد
پای سرمازده ام، گرمِ تنورش بشود
یک نفر نیست که صیّادِ محبّت باشد
عقلِ حیران شده ام ماهیِ تورش بشود
یک نفر نیست بیاید غمِ دل را بخرد
قلبِ من عاشقِ دستانِ جسورش بشود
یک نفر نیست کمی عشق تعارف بکند
چشمِ تاریکِ غزل لایقِ نورش بشود
یک نفر نیست که آغوشِ وفا بگشاید
آهنِ تارِ دلم مثلِ بلورش بشود
یک نفر نیست بخواند دو سه خطّی احساس
بلبلِ عاطفه ام محوِ زبورش بشود
یک نفر نیست که احوالِ مرا تازه کند
روحِ بی جان شده ام زنده به صورش بشود
یک نفر نیست که از مشرقِ دل سر بزند
کعبهٔ بودنِ من جای ظهورش بشود
مدّتی هست که از حسِّ سعادت دورم
یک نفر نیست دلم تنگِ حضورش
کوچهٔ خاطره ام راهِ عبورش بشود
یک نفر نیست در این سردیِ تنهایی و درد
پای سرمازده ام، گرمِ تنورش بشود
یک نفر نیست که صیّادِ محبّت باشد
عقلِ حیران شده ام ماهیِ تورش بشود
یک نفر نیست بیاید غمِ دل را بخرد
قلبِ من عاشقِ دستانِ جسورش بشود
یک نفر نیست کمی عشق تعارف بکند
چشمِ تاریکِ غزل لایقِ نورش بشود
یک نفر نیست که آغوشِ وفا بگشاید
آهنِ تارِ دلم مثلِ بلورش بشود
یک نفر نیست بخواند دو سه خطّی احساس
بلبلِ عاطفه ام محوِ زبورش بشود
یک نفر نیست که احوالِ مرا تازه کند
روحِ بی جان شده ام زنده به صورش بشود
یک نفر نیست که از مشرقِ دل سر بزند
کعبهٔ بودنِ من جای ظهورش بشود
مدّتی هست که از حسِّ سعادت دورم
یک نفر نیست دلم تنگِ حضورش
۱.۱k
۱۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.