وقتی میری بار پارت ۲۵ ( حمایتتتت کنیددددددددد)
یون= آلان هم بهد ناهار میای تو اتاق شکنجه
+ نمایممم
یون= خودم میارمت
منو کشوند توی اتاق و منو انداخت زمین و بهم لگد زد آنقدر دردم گرفته بود که بیهوش شدم یهو چشامو باز کردم دیدم جانکوک داره صدام می کنه بغلم کرد و منو گزاشت تو ماشین
*کوک ویو *
امروز به یونجون حمله کردیم هر جا رو گشتم نه یونجون بود و نه ا.ت یهو دیدم یه در مشکی اونجاست رفتم تو دیدم ا.ت رو زمین عه و داره ازش خون میاد و یونجون اونجاس خونم به جوش اومد
یون= کشتم بچتون رو
_ چیییی
یه گلوله حرومش کردم و ا.ت رو صدا زدم دیدم جواب نداد بغلش کردم گزاشتمش تو ماشین و بردمش بیمارستان بغض گلومو چنگ میزد یکی یدونه من همه جاش کبود و خونی بود و مطمئنا بچه هم ... مرده بود . دیگه پدر نیستم یاد اون روز اوفتادم که سوپرایزم کرد و فقط گریه کردم رسیدیم اونجا و داد زدم _ دکتررررررررررررر همسرممم
دکی= آروم باشید بزاریتش روی برانکارد
ا.ت رفت تو اناق عمل و هیون و فیلیکس هم اومدن
فقط گریه می کردم
* ۴ ساعت بعد *
دکی= آقای جئون؟
_ بله؟
دکی= همسرتون ... خوب نیستن و شما بچتون رو از دست دادید احتمال باردار شدن دوبارهی اون فقط ۲۰ درصد هست
÷ هرکاری لازمه انجام بدید
دکی رفت و بابای ا.ت اومد
پ.ت اگه میدونستم دخترم به این روز می افته بهت نمیدادمش
÷ پدر تقصیر اون نیست یونجون
پ.ت دوباره اون مرتیکههع
& کوک ۲ روز نخوابیدا فقط برای اینکه آدرس یونجون رو پیدا کنه و یه نقشه بریزه
_ اون حام.مله بود ( گریه )
پ.ت چییییی
÷ بچش سقط شد یونجون بهش لگد زده بوده
& و فقط ۲۰ درصد احتمال داره دوباره بچه دار شه
.............................................................................
حمایت نکنید من میدونم با شما 🤡
+ نمایممم
یون= خودم میارمت
منو کشوند توی اتاق و منو انداخت زمین و بهم لگد زد آنقدر دردم گرفته بود که بیهوش شدم یهو چشامو باز کردم دیدم جانکوک داره صدام می کنه بغلم کرد و منو گزاشت تو ماشین
*کوک ویو *
امروز به یونجون حمله کردیم هر جا رو گشتم نه یونجون بود و نه ا.ت یهو دیدم یه در مشکی اونجاست رفتم تو دیدم ا.ت رو زمین عه و داره ازش خون میاد و یونجون اونجاس خونم به جوش اومد
یون= کشتم بچتون رو
_ چیییی
یه گلوله حرومش کردم و ا.ت رو صدا زدم دیدم جواب نداد بغلش کردم گزاشتمش تو ماشین و بردمش بیمارستان بغض گلومو چنگ میزد یکی یدونه من همه جاش کبود و خونی بود و مطمئنا بچه هم ... مرده بود . دیگه پدر نیستم یاد اون روز اوفتادم که سوپرایزم کرد و فقط گریه کردم رسیدیم اونجا و داد زدم _ دکتررررررررررررر همسرممم
دکی= آروم باشید بزاریتش روی برانکارد
ا.ت رفت تو اناق عمل و هیون و فیلیکس هم اومدن
فقط گریه می کردم
* ۴ ساعت بعد *
دکی= آقای جئون؟
_ بله؟
دکی= همسرتون ... خوب نیستن و شما بچتون رو از دست دادید احتمال باردار شدن دوبارهی اون فقط ۲۰ درصد هست
÷ هرکاری لازمه انجام بدید
دکی رفت و بابای ا.ت اومد
پ.ت اگه میدونستم دخترم به این روز می افته بهت نمیدادمش
÷ پدر تقصیر اون نیست یونجون
پ.ت دوباره اون مرتیکههع
& کوک ۲ روز نخوابیدا فقط برای اینکه آدرس یونجون رو پیدا کنه و یه نقشه بریزه
_ اون حام.مله بود ( گریه )
پ.ت چییییی
÷ بچش سقط شد یونجون بهش لگد زده بوده
& و فقط ۲۰ درصد احتمال داره دوباره بچه دار شه
.............................................................................
حمایت نکنید من میدونم با شما 🤡
۵.۰k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.