فیک🫦doubt in love🫦پارت♡50♡

فیک🫦doubt in love🫦پارت♡50♡
مترجم : اخ خداروشکر نجات پیدا کردید نگرانتون بودم غذا سفارش دادم براتون جا هم گرفتم بریم بِرُ(بِرُ به زبان اینگلیسی میشه همون داداش)

یونجون ، ا.ت و پسرا به غیر از کوک: باشع بریم

کوک : چی چی رو بریم یونجون یه لحظه بیا

یونجون : اوکی الان میام بچه ها شما برید من با کوک به حرفم میام

یونجون : چیه چی شده اتفاقی افتاده

کوک : ارع افتاده میدونستی که خیلی عوضی

یونجون : چی چرا چی کار کردم

کوک : تازه میپرسه چرا ههههه(ههه یعنی خنده) خیانت پسر خیانت کردی بهم

راوی : یونجون استرس گرفته بود که یه وقت اتفاقی واسع کوک یا بقیه افتاده نباشه ولی کوک ناراحت بود چرا واسع خیانت

یونجون ویو
وقتی لحن صدای بغض دار کوک که با خنده قاطی شده بود رو شنیدم ترسیدم ولی کوک داشت ک‌‌....شعر تحویل من میداد که من بهش خیانت کردم

یونجون : ای خاک همه عالم به سرت بشه من دارم از استرس و فکر اینکه اتفاقی واست افتاده دغ میکنم تو داری ک.‌.شعر میگی خبر مرگ بیاد ایشالله

کوک : یعنی چی خیانت تو به من یه چیز ک...شعر ها برات متاسفم

یونجون : واسع من چیستان میستان تعریف نکن مث ادم بگو دردت چیع خیانت چی ، چی داری ک‌‌‌...شعر میگی

کوک : مگه تو قول نداده بودی فقط من بِرُ تویم پس چرا یه پیر مرد ناشناس بهت میگه بِزُ (با بغض گف)