... نمیدونم چجوری شروع کنم
... نمیدونم چجوری شروع کنم
و
چجوری حسهای وجودمو روی کاغذ بی جان بیارم
اما دلم پره و تنها مرحم من تو این شب سنگین همین کاغذ بی جانه....
گاهی وقتها انقدر حسهای درونت قویه، انقدر دلت میخواد کسی باشه که حرف بزنی ، رو به رو ، چشم در چشم نگاش کنی و گوش کنه که هیچی نمیتونی بنویسی.
بعضی حرفهارو فقط چشم ها میتونن بزنن...
توی زندگی بعضی وقتها حواست هست که دل بسته کسی نشی ، چون انقدر سنگ تو رودخونه زندگیت هست که دلبستن یه چیز اضافی میشه، اما بعضی وقتها یه سنگ خوشگل و دلربا می افته تو رودخونه دلت که دیگه نمیشه ندیدش بگیری.
حست نمیدونی بهش چیه.
عشقه
دوست داشتنه
شایدم فراتره
یه حس ناب و عزیز و مقدس.
یه دوست داشتن مقدس
یه اسطوره
اسطوره ی عشق برای زندگیت
شایدم یه بت
یه بت بزرگ که کاری هم از دست ابراهیم بر نمیاد...
اما دلت نمیاد این بت بزرگ و بشکنی
حتی اگه باعث عذابت بشه ، اصلا انگار این عذاب و دوست داری، با خود لج کردن میشه.یه لج قشنگ...
اما میتونه از پا بندازت....
میتونه دنیاتو تنگ کنه
شایدم بتونه زندگیتو آباد کنه....
نمیدونم......
واقعا نمیدونم
#غزلی
و
چجوری حسهای وجودمو روی کاغذ بی جان بیارم
اما دلم پره و تنها مرحم من تو این شب سنگین همین کاغذ بی جانه....
گاهی وقتها انقدر حسهای درونت قویه، انقدر دلت میخواد کسی باشه که حرف بزنی ، رو به رو ، چشم در چشم نگاش کنی و گوش کنه که هیچی نمیتونی بنویسی.
بعضی حرفهارو فقط چشم ها میتونن بزنن...
توی زندگی بعضی وقتها حواست هست که دل بسته کسی نشی ، چون انقدر سنگ تو رودخونه زندگیت هست که دلبستن یه چیز اضافی میشه، اما بعضی وقتها یه سنگ خوشگل و دلربا می افته تو رودخونه دلت که دیگه نمیشه ندیدش بگیری.
حست نمیدونی بهش چیه.
عشقه
دوست داشتنه
شایدم فراتره
یه حس ناب و عزیز و مقدس.
یه دوست داشتن مقدس
یه اسطوره
اسطوره ی عشق برای زندگیت
شایدم یه بت
یه بت بزرگ که کاری هم از دست ابراهیم بر نمیاد...
اما دلت نمیاد این بت بزرگ و بشکنی
حتی اگه باعث عذابت بشه ، اصلا انگار این عذاب و دوست داری، با خود لج کردن میشه.یه لج قشنگ...
اما میتونه از پا بندازت....
میتونه دنیاتو تنگ کنه
شایدم بتونه زندگیتو آباد کنه....
نمیدونم......
واقعا نمیدونم
#غزلی
۶.۰k
۰۸ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.