توی یه جنگل ساکت

توی یه جنگل ساکت
تنهای تنها
داشت با تمام توانش فریاد می‌کشید
چون میدونست فقط جنگله که صدای فریادشو می‌شنوه،تنهاییاشو میبینه،غصه خوردناشو حس می‌کنه ولی هیچوقت به روش نمیاره.
شاید جنگل می‌دونه تو دل آدما چی میگذره..
واسه همین به روی خودش نمیاره تا معذب نشن
همه‌ی احساسات ناخوشایند زندگیشونو توی ذره ذره خاک هاش فرو میبره تا مبادا غصه عالم تو دلشون لونه کنه
با نسیم خنکش صورتشونو نوازش میکنه و سعی می‌کنه با همین کار کوچیکش
کمی از احساس پوچی دورشون کنه
بهشون بفهمونه حسای خوب هنوز از بین نرفتن
بگه اگه دنیا دستتو ول کرد بیا پیش خودم
بگه فریاد هاتو، غصه هاتو،تنهایی هاتو،عصبانیت هاتو،گریه هاتو یه راز نگه میدارم و میذارم تو صندوقچه قلبم
کلیدشم میذارم یه گوشه که هروقت خواستی دوباره بیای،یادم باشه برش دارم.
آره
جنگل می‌تونه مورد اعتمادتر از آدمای دور و برت باشه!🌲

#جنگل