دخترخواتده ی هیولا پارت پنجاه و سوم
•••دختر خوانده ی هیولا•••
•••پارت پنجاه و سوم•••
"مارگارت"
منو آریانا خیلی وقت بود باهم دوست بودیم و هیچوقت مثل الان راجع به این چیزا باهام حرف نزده بود. طبق چیزایی که گفت شدو پدرخونده ی الیزابته و پدر اصلیش نیست.
- اوم فضولیم گل کرد.
آریانا- بفرما؟
- این اطلاعاتو از کجا اوردی؟؟
آریانا- دفتر سیصد صفحه ای مدیر.
- اهااا.. پس جناب عالی فضولی کردی.. خب خب اصن ولش کن. فردا شب میای مهمونی؟
آریانا- معلومه که نهه.
- وا.. چرا؟ حداقل بیا پیش منو جان باش.
آریانا- نه.
- شب کریسمسه!
آریانا- ترجیح میدم خونه تنها باشم.
- ای بابا.. میخوای اون شدو رو هم دعوت کنم؟
آریانا- تو غلط میکنی ساکت شو.
- ارام بابا عه..
•••پارت پنجاه و سوم•••
"مارگارت"
منو آریانا خیلی وقت بود باهم دوست بودیم و هیچوقت مثل الان راجع به این چیزا باهام حرف نزده بود. طبق چیزایی که گفت شدو پدرخونده ی الیزابته و پدر اصلیش نیست.
- اوم فضولیم گل کرد.
آریانا- بفرما؟
- این اطلاعاتو از کجا اوردی؟؟
آریانا- دفتر سیصد صفحه ای مدیر.
- اهااا.. پس جناب عالی فضولی کردی.. خب خب اصن ولش کن. فردا شب میای مهمونی؟
آریانا- معلومه که نهه.
- وا.. چرا؟ حداقل بیا پیش منو جان باش.
آریانا- نه.
- شب کریسمسه!
آریانا- ترجیح میدم خونه تنها باشم.
- ای بابا.. میخوای اون شدو رو هم دعوت کنم؟
آریانا- تو غلط میکنی ساکت شو.
- ارام بابا عه..
۲.۹k
۱۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.