سناریو
وقتی همزمان عاشقت میشن
پارت 55
پرهام زنگ زدم به مامانم یونا گفتم
الان تهیونگ سرکاره
زنگ زدم به تهیونگ
ا. ت: الو کجایی
تهیونگ: ا.ت الزایمر داری، سرکار
ا. ت: کی میای
تهیونگ: باز چیکار کردی
ا. ت: هیچی
تهیونگ: مشکوکی.
ا . ت: میدونم میخوام امشب یه چی مهم بهت بگم
تهیونگ: الان بگو
ا. ت: نه شب
تهیونگ: یا خدا چی شده میخوای الان بیام خونه
ا . ت: نه
تهیونگ: پس بگو چی شده
ا. ت : باشه بیا واتساپ
تهیونگ: باشه
عکس بیبی چک براش فرستادی
ا. ت: من حاملم
تهیونگ: چی؟
ا. ت: من حاملم
ویو تهیونگ:
جیغ کشیدم دور سالن چرخیدم بدوبدو
پارت 55
پرهام زنگ زدم به مامانم یونا گفتم
الان تهیونگ سرکاره
زنگ زدم به تهیونگ
ا. ت: الو کجایی
تهیونگ: ا.ت الزایمر داری، سرکار
ا. ت: کی میای
تهیونگ: باز چیکار کردی
ا. ت: هیچی
تهیونگ: مشکوکی.
ا . ت: میدونم میخوام امشب یه چی مهم بهت بگم
تهیونگ: الان بگو
ا. ت: نه شب
تهیونگ: یا خدا چی شده میخوای الان بیام خونه
ا . ت: نه
تهیونگ: پس بگو چی شده
ا. ت : باشه بیا واتساپ
تهیونگ: باشه
عکس بیبی چک براش فرستادی
ا. ت: من حاملم
تهیونگ: چی؟
ا. ت: من حاملم
ویو تهیونگ:
جیغ کشیدم دور سالن چرخیدم بدوبدو
۱۱.۶k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.