(ارباب زاده)𝐏𝔞ⓡŦ.5
(ارباب زاده)𝐏𝔞ⓡŦ.5
ته*ویو
نباید بو دختره انقدر ید رفتار میکردم.
خیلی خیلی زیاد عصبانی شدم و کنترلم و از دست دادم.
م ته*ویو
ا.ت اومد و اب پرتقالم و بهم داد گفتم
م ته:ا.ت دخترم
ا.ت:بله خانوم ارباب
م ته:تو باید......،هیچی ولش کن
ا.ت:راحت باشید خانم بفرمایید
م ته:نه هیچی برو
ا.ت:چشم
بعدشم رفت.
میخواستم بهش بگم تو باید زن ارباب زاده شی یعنی تهیونگ.
چون تهیونگ از این دختره انگار خوشش نمیاد و منم.
هدفم اینکه تهیونگ و رنج بدم امروز داد تهیونگ و سر ا.ت شنیدم.
1 هفته دیگه همه چی رو میگم و ازدواج میکنن.
چون الان یکم زود و جهیونگ میگه زود هست.
(جهیونگ پدر ته بود یادتون نره.)
ا.ت*ویو
چقدری این زنه مهربون شد باهام یهو.
خب زن خیلی خوبیه با ارباب فعلا اشنا نشدم.
ولی با ارباب زاده و خانوم ارباب اشنا هستم.
دیگه امروز کد سعی رو میکنم تا غذا خوش مزه شه.
تا دیگه واسه طبقه 4کار نکنم واسه ی کیم تهیونگ اشغال.
خیلی خیلی جذابه تهیونگ یا ارباب زاده.
نویسنده*ویو
ا.ت غذا رو داشتن خیلی خوب و اوش مزه درست میکرد.
که یهو اومد نمک بریزه،کل نمک ریخت توی غذا
ا.ت:ههه(بلند)
ا.ت:توف تو این شانس دختر یکم حواست باشه دیگه
نشست یجا و زد زیر گریه
غذا باید تا یک ربع دیگه اماده بشه.
و ا.ت دوباره نمیتونه درست کنه چون درست کردن.
غذا ۱ و نیم ساعت طول میکشه
ته*ویو
نباید بو دختره انقدر ید رفتار میکردم.
خیلی خیلی زیاد عصبانی شدم و کنترلم و از دست دادم.
م ته*ویو
ا.ت اومد و اب پرتقالم و بهم داد گفتم
م ته:ا.ت دخترم
ا.ت:بله خانوم ارباب
م ته:تو باید......،هیچی ولش کن
ا.ت:راحت باشید خانم بفرمایید
م ته:نه هیچی برو
ا.ت:چشم
بعدشم رفت.
میخواستم بهش بگم تو باید زن ارباب زاده شی یعنی تهیونگ.
چون تهیونگ از این دختره انگار خوشش نمیاد و منم.
هدفم اینکه تهیونگ و رنج بدم امروز داد تهیونگ و سر ا.ت شنیدم.
1 هفته دیگه همه چی رو میگم و ازدواج میکنن.
چون الان یکم زود و جهیونگ میگه زود هست.
(جهیونگ پدر ته بود یادتون نره.)
ا.ت*ویو
چقدری این زنه مهربون شد باهام یهو.
خب زن خیلی خوبیه با ارباب فعلا اشنا نشدم.
ولی با ارباب زاده و خانوم ارباب اشنا هستم.
دیگه امروز کد سعی رو میکنم تا غذا خوش مزه شه.
تا دیگه واسه طبقه 4کار نکنم واسه ی کیم تهیونگ اشغال.
خیلی خیلی جذابه تهیونگ یا ارباب زاده.
نویسنده*ویو
ا.ت غذا رو داشتن خیلی خوب و اوش مزه درست میکرد.
که یهو اومد نمک بریزه،کل نمک ریخت توی غذا
ا.ت:ههه(بلند)
ا.ت:توف تو این شانس دختر یکم حواست باشه دیگه
نشست یجا و زد زیر گریه
غذا باید تا یک ربع دیگه اماده بشه.
و ا.ت دوباره نمیتونه درست کنه چون درست کردن.
غذا ۱ و نیم ساعت طول میکشه
۴.۷k
۱۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.